یکی از صفات پیامبر صلی الله علیه وآله این بود انعکاس احساس داشت اگر کسی با لبخند با او حرف میزد پیامبر هم لبخند برچهره داشت اگر کسی با غم با او حرف میزد پیامبر نیز چهره غم به خود میگرفت.

( برگزیده ای از جلسه خطیب )


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 29 مهر 13932 نظر »

ابوجهل به پیامبر صلی الله  گفت: اگر بگویی امروز ناهار چی میخورم به تو ایمان می آورم .

پیامبر فرمود: شیر برنج

ابو جهل تصمیم گرفت اگر از گرسنگی بمیرم امروز نمی خورم تا حرف پیامبر ثابت نشود  .آن روز به خانه رفت به همسرش گفت ناهار چی داریم . گفت شیر برنج  . خلاصه به خانه خواهر - برادر - .....رفت آن روز همه شیر برنج داشتند به طرف صحرا حرکت کرد تا از شهر خارج شود دید کاروانی اطراق کردند ودود غذا از پشت چادرها فرا گرفته است.  آرام آرام به پشت خیمه رفت درب دیک را بلند کرد تا ببیند ناهار چه درست کردند دید شیر برنج .آرام درب دیک را بست تا دور شود .ماموران کاروان دیدند او بر سر غذای آنها بوده به او شک کردند به زور گفتند باید از این غذا بخوری  شاید سم در غذای ما ریختی . گفت دوست ندارم دهانش را گرفتند به زور در حلقومش شیر برنج ریختند.


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 29 مهر 13932 نظر »

به روزهای محرم نزدیک می شویم چند نکته تبلیغی از استادم بیان میکنم :( از دیدگاه امام علی علیه السلام که ابن الحدید ج 17 یا 18 بیان فرمودند)

1- منبر راکوتاه کنید وموجب خستگی مخاطب نشوید. کم گوی وگزیده گو

2- آگاهانه وبا مطالعه سخن بگوئید

3-راست سخن بگوئید وبا سند

4-مستدل ، محکم، منظم وزیبا سخن بگوئید

5-روان وآسان بگوئید(قولا میسورا)

6-سخن نرم وملایم باشد با تندی همراه نباشد

7-قولا کریما .کریمانه سخن بگوئید

8-هر پاراگراف سخن شما پیام داشته باشد

9-در سخنان خود ازتعابیر لطیف  استفاده کنید

10-محتوا سخن شما 3چیز باشد حکمت وبرهان .2-موعظه وپند 3- جدال احسن


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 29 مهر 13931 نظر »

از امیرالمومنین علی علیه السلام پرسید : یا علی دو مادر بر سر بچه ای دعوا کردند یکی پسر یکی دختر . مادر اولی می گوید پسر مال من است دختر مال تو. ودومی برعکس .

علی علیه السلام فرمودند : دو استکان بردارید در آن شیر هر مادر را  در یک ظرف بریزیدآن شیر که سنگین تر است پسر متعلق به آن مادر است وآن شیر سبک تر است دختر مال اوست.

( روایت  در کلاس فن خطابه بوده با زبان گفتاری برداشت نویسنده وبلاگ است)


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 29 مهر 1393نظر دهید »

درتاریخ 91/3/18 در  دانشگاه علوم دریای  جواد الائمه علیه السلام چالوس دوره تربیت خطیب  شرکت کردم آقای دکتر ابراهیمیان رئیس دفتر نهاد رهبری در دانشگاه مازنداران استاد جلسه بود آداب 20 گانه سخنرانی رو بیان فرمودند شروع بحث را باکلام امیرالمومنین امام علی علیه السلام آغاز کردند: خطبه سلونی...

خداوند  در زبور داود علیه السلام  فرمود: چهار چیز رادر چهار چیز مخفی کردم :

1- اولیای  خودش را در میان بندگانش مخفی کرده  ، هیچیک از بندگان را بی احترامی نکنید شاید ولی خدا باشد.

2- رضای خود را در طاعت شما بندگان مخفی کردم هیچ عبادتی را کم ندانید.

3- خشم خودرا در گناه شما پنهان کردم هیچ معصیتی را کوچک نشمارید

4- اجابت خود را در دعاهای بندگانم مخفی کردم از هیج دعایی  عافل نباشید شاید اجابت در آن دعای کوچک باشد.

التماس دعا . درحق هم دعا کنیم


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 29 مهر 1393نظر دهید »

 

 


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 27 مهر 13933 نظر »

امشب شب 25 ذیحجه شب هل اتی استو روزه فردا به تاسی از حضرت زهراء (س)ثواب زیادی دارد

* در چنین روزی سوره مبارکه هل اتی ( انسان ) در شأن حضرت صدیقه طاهره سلام اللـه علیها پس از 3 روز روزه و اهداء طعامِ خویش به یتیم و اسیر و مسکین  نازل گردیده است .

* اعمال این روز عیناً مانند اعمال روز مباهله می باشد. التماس دعا



موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 27 مهر 1393نظر دهید »

امامحسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد. یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی. حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر می‌کنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم.فاطمه نیز چنین گفت. حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.  چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشم‌باف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت:
آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟
شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاسلام یک‌سوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.

علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمومنین اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت:

السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه می‌خورید به من بخورانید. خداوند از نعمت‌های بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند

فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه می‌خورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.

فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمی‌دهید؟ آن شب نیز همه نان‌های خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند.

فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی مانند جوجه به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.»نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.

پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه می‌برم. شما سه روز است که گرسنه‌اید!»
جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟
جبرئیل آیات آغازین سوره‌ی « هل اتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه «انّ هذا کان لکم جزاء و کان سعیکم مشکورا.»

در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد. حسین علیه السلام با مقداری از آن غذا از خانه خارج شد. زنی یهودی به او گفت:
شما که همیشه در گرسنگی به سر می برید این غذا از کجاست؟ مقداری از آن به من بده.

حسین علیه السلام دست خود را دراز کرد که غذا را به او بدهد اما جبرئیل فرود آمد و غذا را از دست حسین گرفت و به سوی آسمان برد. پیامبر خدا فرمود:
اگر حسین نخواسته بود از این غذا به آن زن بدهد، این ظرف غذا تا روز قیامت نزد اهل بیتم باقی بود؛ از آن می‌خوردند و هیچ‌گاه چیزی از آن کم نمی شد.


منابع:
بحارالانوار، ج 35، ص 237، حدیث 1 و ص 241، حدیث 2 - امالی صدوق، ص 155 و مناقب، ج 2، ص 124.
.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 27 مهر 13931 نظر »

نمی دانم در غروب جمعه چه رازی نهفته است.

آسمان آبی ست اما دلت غروب ابری ترین روزهای پاییزی را دارد

دلت بهانه می گیرد .هیچ چیز آرامت نمی کند .

ناگاه به خودت می آیی می بینی قطرات اشک به آرامی تمام صورتت را پوشانده است .

در غروب جمعه چه رازی نهفته است؟

این غم هجران اوست که غروب هر جمعه را رنگ انتظار می زند.

اللهم عجل لولیک الفرج.یک صلوات


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 25 مهر 13937 نظر »

معصیت ها مثل آهن ربا ولقمه حرام مثل ذرات آهن است .

اگر پنبه را کنار یک آهن ربا عبور دهید جذبش نمیشود اما کمی ذرات آهن درون پنبه قرار دهیم جذب آهنربا میشود.

وقتی انسان در وجودش لقمه حرام نباشد می تواند از کنار معصیت ها عبور کند وخودرا نگه دارد وجذب معصیت نشود اما وقتی لقمه حرام خورد کنار معصیت بگذرد جذبش میشود. این خاصیت درونی نان ولقمه حرام است.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 25 مهر 13932 نظر »

حضرت آیت الله جوادی آملی در اولین کلاس اخلاق خود فرمودند:

آبروی مومن امانت الهی است .مثل مال نیست هرجا بخواهد خرج کند.


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 25 مهر 13933 نظر »

به بچه ها گفت هر که تحقیق با ارائه داشته باشه  نمره فعالیت کلاسی میگیره  اونروز آی سن گفت استاد میتونم هفته بعد ارائه داشته باشم گفت موضوع ت چیه؟ گفت مقام وعظمت زن .روز موعد فرا رسید آی سن که سنی بود لپ تاپ رو روشن کرد وبا پاور پونت شروع کرد به ارائه دادن. کم کم سکوت کلاس رو  فرا گرفت آی سن داشت چی میگفت چنان از مادرم زهراء (س) حرف میزد که استاد به سختی جلوی اشکش رو میگرفت .

دیگر آی سن برای استادش عزیز شده بود  دیگه اونو دشمن شیعه نمی دید .در دلش دعا میکرد میشه .....

تا اینکه یه روز آی سن اومد وگفت استاد چکار کنم  به یک پسر شیعه دل باختم میترسم چکار کنم ؟ ازم خواستگاری کرده اگه باهاش ازدواج کنم خانواده ام رو از دست میدم ....

مدتی ست استاد آی سن رو نمیبیند . نمیداند کارآی سن  به کجا رسید  اما استاد ش میداند مادرش زهراء حتما مسیر زندگیش رو خوب رقم میزند . چون باور دارد مادرش زهراء سلام الله علیها  مهربون هست مگه میشه کسی در این خونه با ادب وارد بشه و.....


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 24 مهر 13931 نظر »

با دیدن او فهمیدم میتوان بدون چشم ، بدون تکیه برکسی چنان با استقامت راه  رفت

وای برآنان که چشم دارند دست نیاز به سوی این وآن میکنند.

او چنان با چشمان بسته تارهای قالی را نقش میزد

که شرمنده میکرد هرچشم بینا را

اکنون بیزارم از کسی که میبیند گوید به بن بست رسیدم

چون اورا میبنم که با چشم دل ، به بی نهایت مینگرد.

سالروز روشن دلان مبارک


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 23 مهر 13937 نظر »

الان ساعت 20 و 33 دقیقه روز دوشنبه 21 مهرماه 1393 هست .همه مون میدونیم دیگه تکرار نمیشه چون الان شده 35 دقیقه .عمرمون سریع مثل باد میگذره این ساعت وروز تکرار میشه اما دیگه 93 نیست. لحظه ها را دریابیم که تکرار شدنی نیست. دوست بداریم به خاطر خدا. تا لحظه زیبا شود


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 21 مهر 13936 نظر »

روزای اول طلبگی م بود یه روز حجة الاسلام حاج آقا شرعی  به حوزه شهرمون اومد فرمودند:

.......میدونی بین سواد وعلم فرق هست سواد از سیاهی میاد هرکی با سواد میشه میتونه این سیاهی های رو کاغذ رو بخونه علم نور هست به هرکی خدا نمیده باید ظرف وجودی تون پاک باشه تا خدا بهتون بده .بنابراین خیلی های دراین حوزه ها باسواد میشن اما عالم نمیشن .

از آن روز این کلام در ذهنم حک شد همش اولین روز کلاسم برای شاگردام میگم اما  ار حق هم دعا کنیم فقط حرف نزنیم عامل بشیم تا در این مکتب امام صادق ع توفیق پیدا کردیم باسواد نشیم عالم بشیم .

حاج آقا شرعی از قم تشریف آورده بودند دیگه ازش خبری ندارم آیا کسی ایشونو میشناسند؟ برای سلامتی همه اساتیدمان که به درس زندگی دادند یک صلوات


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 21 مهر 13934 نظر »

جاحظ از بزرگان اهل سنت:

سخن گفتن درباره علیعلیه السلام  ممکن نیست .اگر قرار است حق علی علیه السلام  ادا شود گویند غلو است اگر حق علی علیه السلام ادا نشود ظلم است"


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 18 مهر 13933 نظر »

درطول 24ساعت شبانه روز هیچگاه صدای اذان از روی کره زمین قطع نمیشود اگر در منطقه ای  به پایان برسد ، بلافاصله درجای دیگری آغاز میشود .گفتن اذان 4دقیقه  زمان لازم دارد و زمین دارای 360 خط فرضی از قطب شمال به قطب جنوب است که معادل 360درجه می باشد .هنگامی که برای مثال ، ظهر شرعی درخط1 شروع می شود 4 دقیقه طول میکشد تا ظهر شرعی درخط2 شروع شود، این مدت معادل زمانی است که درخط1 ، یک اذان گفته شده است.به این ترتیب 360 ضرب در 4 می شود144 دقیقه که معادل 24 ساعت است .الله اکبر ولله الحمد


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 18 مهر 13931 نظر »

ازم پرسید: ازکجا معلومه وضوی شیعیان درسته شاید وضوی  سنی ها درست باشه.

گفتم : من یک دلیل محکم دارم . مگه سنی ها نمیگن " حسبنا کتاب الله" در همین کتاب خدا آمده است:

واغسلوا وجوهکم وایدیکم الی المرافق  وامسحوا بروسکم وارجلکم الی الکعبین "

چرا به این آیه عمل نمیکنند؟ اگر شستن پا واجب بود خداوند " ارجلکم" را قبل از " وامسحوا"  می آورد. پس شستن صورت ودستها واجب ومسح سر وپا واجب اتست.


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 17 مهر 13932 نظر »
بسم رب الشهدا و الصديقين


(وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ * فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ * يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ ) آيه 169 سوره مبارکه آل عمران


سلام بر مهديعج االله فرجه الشریف  فاطمه سلام الله علیها و سلام بر منتظرانش
با سلام .این وبلاگ با نام مقدس سربند یازهراء در دوم ذیحجه در هفته دفاع مقدس آغاز به کار کرد .امید است بتواند گامی هرچند کوچک در احیای راه شهیدان بردارد .

آب دریا را هرچند نتوان کشید           لیکن به قدر تشنگی باید چشید

موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 16 مهر 13931 نظر »

یکی از سوالات کودک در باره خداست. میگه خداکجاست؟ کی اونو بوجود آورده؟..... لازم نیست پاسخ دقیق بدیم چون قابل فهم براش نیست بذاریم او با تخیلات بچگانه اش آزادباشد. باکودک نباید از قهروخشم  خداگفت چون اوروح حساسی داره . باید براش از مهربونی های خداگفت تا دلش مالامال از عشق به رحمان بشه .

در روایت آمده: به موسی علیه السلام وحی شد که عشق و علاقه مرا در دل های بندگانم وارد کن. پرسید چگونه؟ فرمود : با یادآوری نعمت های من. ( محمدعلی  سادات، راهنمای پدران ومادران، ص166)


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 15 مهر 13932 نظر »

روزى در مراسم حجّ و طواف کعبه الهى، زنى چون دیگر مسلمان ها مشغول طواف کردن بود، در حالتى که دستش از آستین عبایش بیرون و نمایان بود، که ناگاه مرد بوالهوسى - که او نیز مشغول طواف کعبه الهى بود - چشمش به آن زن افتاد و دید که دستش نمایان است، نزدیک او آمد و دست خود را بر روى مُچ دست زن کشید .

در این لحظه به قدرت خداوند متعال دست مرد - هوس باز - به دست آن زن - بى مبالات - چسبیده شد؛ و هر چه تلاش کردند نتوانستند دست خود را از یکدیگر جدا سازند.
افرادى که در حال طواف بودند، اطراف این زن و مرد جمع شدند و هرکس به نوعى فعالیّت کرد تا شاید دست هاى این دو نفر را از یکدیگر جدا کنند، ولى سودى نبخشید؛ و در اثر ازدحام جمعیت، طواف قطع گردید.
و بعد از آن که ناامید گشتند، فقهاء و قضات آمدند و هر یک به شکلى نظریّه اى صادر کرد:
بعضى گفتند: باید دست زن قطع شود؛ چون دستش را ظاهر گردانیده و سبب فساد و گناه شده است و برخى گفتند: بلکه مرد مقصّر است؛ و باید دست او قطع گردد.
چون بین آن ها اختلاف نظر پیدا شد و نتوانستند این مشکل را حلّ نمایند، به ناچار در جستجوى اهل بیت و فرزندان رسول خدا صلوات اللّه علیهم اجمعین بر آمدند؛ و سؤال کردند که کدام یک از ایشان در مراسم حجّ مشارکت کرده است ؟

گفته شد: حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شب گذشته وارد مکّه شده است ؛ و تنها او مى تواند مشکل گشا باشد، پس شخصى را فرستادند تا امام حسین را در آن جمع بیاورد.
وقتى حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در آن جمع حضور یافت ، امیر مکّه خطاب به حضرت کرد و گفت : یابن رسول اللّه ! نظر شما درباره این مرد و زن چیست ؟
حضرت رو به جانب کعبه الهى نمود و دست هاى خود را به سمت آسمان بلند کرد و دعائى را زمزمه نمود؛ و چون دعاى حضرت خاتمه یافت دست مرد از زن جدا شد.

امیر مکّه پرسید: اکنون آن ها را چگونه مجازات کنیم ؟
امام حسین(ع) فرمود: دیگر مجازاتى بر آن ها نیست، (زیرا خداوند توانا آن ها را مجازات نمود
آنچه که جانسوز است اینست که ان شخص سلیم بن کلب کوفی نام داشت و پس از این واقعه به پای حضرت افتاد و گفت از خدا میخواهم عمری به من دهد که بتوانم جبران کنم

سالها بعد در غروب واقعه عاشورا زمانی که جسم عریان اباعبدلله درگودال قتلگاه رها شده بود سلیم ساربانی بود که از آنجا عبورش افتاد و انگشتر حضرت چشمانش را گرفت و چون هرچه سعی کرد موفق به درآوردن ان نشد دست به خنجر برد و انگشت را با انگشتر ربود...

تهذیب الا حکام : ج 5، ص 470، ح 293،
مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص51

( ارسال مطلب از استاد بزرگوارم دکتر محمد پاک سرشت)


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 14 مهر 13932 نظر »

باتمام وجود گناه کردیم نه نعمت هایش رااز ماگرفت نه گناهانمان را فاش کرد،

اگر بندگیش را میکریم چه میکرد؟ آیت الله بهجت


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 13 مهر 13932 نظر »

عید قربان با نماز وعبادتش ، با ذکر و دعایش ، با قربانی صدقات

واحسانش بستری برای جاری ساختن مفهوم عبودیت وبندگی است .


عید سعید قربان برهمگی مبارک.


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 13 مهر 13932 نظر »

 

یک داش مشدی روی دستش خالکوبی کرده بود:


" بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی شد"


در دوره اسارت سرهنگ عراقی با پوتین خودچنان محکم  به دماغش زد که این را پاک کن .گفت : من با عشق این را نوشتم گرچه میدانستم حرام است. خون از دماغش بر روی دستانش ریخت با آن خون نوشت " بی عشق خمینی نتوان عاشق مهدی....خون تمام شد


موضوعات: بدون موضوع
   سه شنبه 8 مهر 1393نظر دهید »

1 2 4

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
سلام .این وبلاگ درنظر دارد جزوات و نمونه سوالات اصول فقه و مسائل روز مفید دراختیار مخاطبان خود قرار دهد .از نظرات دوستان نهایت تشکر را دارم.
جستجو