الگوپذیری و سرمشق گرفتن از رفتار دیگران از ویژگی هایی است که به حکم آفرینش در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است. این ویژگی در گروه سنی کودک و به ویژه نوجوان نمود بیشتری دارد. به همین دلیل، در این قسمت، برخی از ویژگی های کودکان و نوجوانان حاضر در کربلا را که قابلیت الگودهی به کودکان و نوجوانان امروزی را دارند، بیان می کنیم:


الف) ولایت پذیری

کودکان و نوجوانان عاشورایی، تسلیم مطلق مقام ولایت امامِ زمانِ خود بودند و در راه دفاع از امام و آرمان های او تا پای فدای جان پیش رفتند.

ـ پیام برای کودکان و نوجوانان امروز:

1. مقام ولایت را بشناسیم.

2. از اوامر و نواهی مقام رهبری اطاعت کنیم.

3. از مقام رهبری ـ که دنباله ولایت خدا، پیامبراعظم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام است ـ دفاع کنیم.


ب) عشق به شهادت

یکی از الگوهای رفتاری آنان، عشق به شهادت و نهراسیدن از مرگ بود. هنگامی که امام حسین علیه السلام نظر قاسم بن الحسن علیه السلام را درباره مرگ می پرسد، می گوید: «عموجان! مرگ در راه خدا و در رکاب تو، نزد من از عسل شیرین تر است».

- پیام:

- معنی شهادت را درک کنیم.

- از سختی ها و مرگ نهراسیم.

- مقام و رتبه شهید را بشناسیم.


ج) شجاعت و شهامت

نوجوانان عاشورایی با وجود کمی سن، مردانه در مقابل دشمن وحشی و سنگل دل ایستادند و جنگیدند. آنان هنگامی که پای در میدان نبرد می گذاشتند، با شجاعت هرچه تمام، ابتدا خود را معرفی می کردند و سپس در میدان جنگ ده ها مرد جنگی را از پای در می آوردند.

قاسم بن الحسن علیه السلام ، هنگامی که به میدان می رود، با جسارت هرچه تمام، خود را چنین معرفی می کند: «اگر مرا نمی شناسید، پس بدانید من فرزند امام حسن علیه السلام نوه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستم.

به روایتی، وی در میدان جنگ، 35 مرد جنگی را از پای درآورد.

عون فرزند حضرت زینب علیهاالسلام نیز در میدان جنگ چنین می گوید: «اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر طیارم! آن شهید راستینی که در بهشت می درخشد و با بال سبزی که خداوند به او عطا فرموده است، پرواز می کند. این افتخار، برای من و او در محشر کافی است».

او 21 سپاهی را به یزید دوزخ فرستاد.

 


پیام:

- در برابر دشمنان باید شجاع بود.

- در برابر سختی ها و مشکلات زندگی باید با شهامت و دلیری ایستادگی کرد.

- در برابر توطئه های دشمن باید از تمامی وسایل ممکن استفاده کرد.


د) رعایت ادب و اجازه گرفتن از بزرگ تر

تمامی نوجوانان حاضر در کربلا، هنگامی که قصد رفتن به میدان را داشتند، نزد امام حسین علیه السلام آمدند و از ایشان اجازه گرفتند.

پیام:

- همواره و در تمامی لحظات باید به بزرگ تر از خود احترام گذاشت.

- در انجام کارها به ویژه کارهای مهم باید به بزرگ ترها اطلاع بدهیم.

- در انجام کارها، بر بزرگ ترها پیش دستی نکنیم.


توجه به نماز و ارتباط با خدا

کودکان و نوجوانان عاشورایی در سخت ترین لحظات، نماز به جای آوردند. فرزندان مسلم پیش از شهادت، از قاتل خود درخواست کردند که نماز بخوانند. هنگامی که او اجازه داد، وضو گرفتند، دو رکعت به جای آوردند و دست به مناجات با خدا برداشتند و گفتند: «ای خداوند حی داور! بین ما و این مرد، تو خود، داوری فرما!».

پیام:

- هیچ گاه نماز را ترک نکنیم.

- نماز، بهترین راه ارتباط با خداست.

- نماز در مشکلات، تسلی دل و مایه صبوری و بردباری است.


ز) معرفت بالای دینی و جانبازی در راه اسلام

شناخت حق از باطل و معرفت بالا، نسبت به تعالیم دین و آشنایی با انحراف دین از ویژگی های آنان بود. محمد با اینکه نوجوانی بیش نیست، هنگام رجزخوانی در میدان جنگ می گوید: «از دشمنان کوردل و پستی که به جنگ ما آمده و دستورهای قرآن را وارونه کرده و کفر و طغیان را آشکار کرده اند، به خداوند شکایت می کنم. سپس شجاعانه جنگید و به همراه عون به شهادت رسید.

امام محمد باقر علیه السلام که در کربلا کودک خردسالی بیش نبود، وقتی یزید تصمیم به کشتن پدرش امام سجاد علیه السلام می گیرد و نظر مشاورانش را در این زمینه می خواهد و آنها پاسخ مثبت می دهند، به یزید می فرماید: «ای یزید! اینها برای خوشایند تو، برخلاف هم نشینان فرعون رأی دادند. آن گاه که فرعون درباره موسی و هارون با آنها مشورت کرد، گفتند: موسی و برادرش را مهلت بده! اما اینان رای به کشتن ما دادند و این بی علت نیست.»

یزید گفت: علت آن چیست؟

فرمود: «آنها عاقل بودند و اینها نادان؛ زیرا جز حرام زادگان، پیغمبران و فرزندان آنان را نمی کشند.» یزید سر به زیر انداخت و از کشتن امام سجاد علیه السلام صرف نظر کرد.

پیام:

- باید از مفاهیم دینی درک عمیق پیدا کرد.

- باید اطلاعات و معلومات دینی خود را بالا ببریم.

- در برابر توطئه های دشمن باید هشیار باشیم.


ح) حس مسئولیت نسبت به کوچک تر از خود

هنگامی که قاتل می خواهد سر فرزندان مسلم را از تن جدا کند، برادر بزرگ تر ابتدا از قاتل می خواهد که چون مادر، برادر کوچک تر را به او سپرده است، ابتدا او را بکشد تا شاهد کشته شدن برادر کوچک تر خود نباشد.

پیام:

- علاقه و محبت شدید نسبت به برادر.

- وظیفه شناسی و احساس مسئولیت نسبت به کوچک تر از خود.


ط) وفاداری

کودکان و نوجوانان عاشورایی، با وجود کوچکی و کمی سن، وفادارترین نوجوانان جهان بودند؛ زیرا آنانی که توان جنگیدن و مبارزه نظامی را داشتند، در رکاب عموی خود جنگیدند تا به شهادت رسیدند و آنانی که توان مبارزه را نداشتند، به اسارت درآمدند و پیام مظلومیت و حقانیت شهدای کربلا را به گوش جهانیان رسانیدند.

- پیام:

- به عهد خود وفادار باشیم.

- در امور مورد رضایت حق تعالی نسبت به اقوام، دوستان و یاران، باوفا باشیم و آنها را در لحظه های سخت تنها نگذاریم.

الگوگیری نوجوان امروز از نوجوان عاشورایی

نوجوان امروز، در انقلاب اسلامی ایران تمام توان خود را به کار گرفت و پا به پای بزرگ ترها در راه سرنگونی حکومت شاهنشاهی تلاش کرد. او با شرکت در راه پیمایی، شعار دادن علیه نظام، کمک به نیروهای انقلابی، مجروحان و فراریان، پخش اعلامیه و حتی دادن جان خود در این راه ثابت کرد که ادامه دهنده راه نوجوان عاشورایی است.

نوجوان امروز، در هشت سال دفاع مقدس ثابت کرد که هم چنان وفادار است، عاشورا را فراموش نکرده و در راه حفظ دین و وطن، حاضر به هر نوع جانبازی است. نوجوان عاشورایی، الگوی محمدحسین فهمیده و بهنام محمدی است که هیچ هراسی از مرگ نداشتند و با اراده خود، شهادت را انتخاب کردند.

نوجوان امروز، نوجوان فلسطینی است که سال هاست با سنگ و چوب، در مقابل سربازان رژیم اشغال گر قدس ایستادگی کرده است و پیام رسان مظلومیت مردم فلسطین به گوش جهانیان است. نوجوان فلسطینی همچون قاسم، محمد، عون و... از مرگ نمی هراسد و جان خود را در راه دفاع از آرمان هایش فدا می کند.

نوجوان امروز، به مقام ولایت خود، بنیان گذار انقلاب اسلامی و رهبر معظم انقلاب، عشق می ورزد، به او به دیده احترام می نگرد و به سخنانش گوش جان می سپرد.

نوجوان امروز، تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا در عرصه های علمی، توانایی خود را به جهانیان ثابت کند و با کسب رتبه های بالا در مسابقه های علمی، پیام قدرت و توان مندی نوجوان مسلمان را به گوش جهانیان برساند.

منبع: www.hawzah.net/fa/magazine/magart/5764/.../65112


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 مهر 1396نظر دهید »

 

سينه زني از مراسم سنتي عزاداري براي سيد الشهداعلیه السلام و ديگر ائمه مظلوم است كه همراه با نوحه خواني و با آهنگ خاصي بر سر و سينه زدن همراه است. اصل اين سنت به ويژه درميان عرب ها رواج داشته و بعدها به صورت موجود در آمده است. اين امر در دوران صفويه توسعه يافت و در عصر قاجاريه بيش‏تر رواج پيدا كرد. و اكنون نيز به اين شيوه اجرا مي شود.
اصل عزاداري و نوحه خواني خصوصاً بعد از حادثه جانگداز كربلا، همواره مورد تأكيد و سفارش بسيار امامان معصوم علیه السلام بوده است.1
امام باقرعلیه السلام به كساني كه روز عاشورا نمي توانند به زيارت امام حسين بروند، دستور مي دهد: بر حسين علیه السلام ندبه و عزاداري و گريه كنند. به اهل خانه خود دستور دهند بر او بگريند. نيز در خاندانش با اظهار گريه و ناله بر حسين علیه السلام مراسم عزاداري بر پا كنند و يكديگر را با گريه و تسليت گويي در سوگ حسين علیه السلام در خانه هاي شان ملاقات كنند.2

1. جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، نشر معروف، قم، 1389ش، ص 237.
2. همان، ص 312.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 مهر 1396نظر دهید »

یا متوسل شدن به ائمه اطهارعلیه السلام  برای رفع حاجت و مانند آن به نوعی به اصطلاح عامیانه «پارتی بازی» محسوب نمی‌شود؟ و اصولاً چرا باید به آنها متوسل شد؟

 


پاسخ: خداوند برای اعطای فیض خویش ، راه‌ها و اسبابی را مشخص کرده است، مانند نماز ، روزه ، نیکی به یتیم و خدمت به مردم.آدمی با توسل به پیامبران و امامان، به وجود الهی تمسک و توسل یافته است.
از جمله اسباب و عوامل نزول فیض و رحمت الهی ، وجود انسان‌های به حق رسیده (امامان و پیامبران) هستند.توسل ریشه قرآنی دارد«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»؛ 1

بنابراین واسطه قرار دادن پیامبر و امامان علیه السلام و انسان‌های مقرب الهی ، شریک قرار دادن برای خداوند نیست ، بلکه آنان وسیله ای هستند که خداوند مقرر نموده است.بلى، اگر كسى اسباب و واسطه‏ هاى فيض را، فاعل مستقل از اراده و قدرت خدا بداند و يا معتقد به مبدأ مؤثرى در عالم هستى باشد كه خدا آن را سبب و واسطه فيض قرار نداده، دچار شرك گشته است.

 


بنابراین اگر فردی امشب برای امام حسین علیه السلام  اشک بریزد و خیالش راحت بشود که با توسل به امام حسین علیه السلام بهشت بر او واجب شده ، آنوقت از فردا برود سراغ گناه چون دیگر مطمئن است که بهشتی است .

آیاهرچه هم گناه کند بهشت سر جای خودش باقیست ؟

 


آیا عقل سلیم این توسل را می پذیرد؟

---------------

 

1- مائده ، آیه5

 


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 مهر 1396نظر دهید »

شمربن ذی‌الجوشن فردی از طایفه بنی کلاب بوده برای وی اسامی دیگری چون اوس یا شرحبیل نیز ذکر شده است. از آن جهت پدر او را ذی الجوشن (صاحب دو زره و جوشن) می گفتند که در جنگ ها از دو زره روی هم استفاده می کرد.

شمر بن ذی الجوشن نخست از یاران علی بن ابی طالب در جنگ صفین بوده است. ولی با گذشت زمان در لشکر خوارج قرار گرفت و در واقعه عاشورا در لشکر عبیدالله بن زیاد قرار گرفت[1]

از مادر شمر به پلیدی یاد کرده‌اند، تا جایی که گفته‌اند وی هنگام جابه‌جایی گوسفندانش، به گناه آلوده شد و شمر از راه نامشروع به دنیا آمد.امام حسین علیه‌السلام نیز در واقعه کربلا، شمر را پسر زن بزچران خطاب کرده است [2]

شمر، هنگامي كه جنگ تن به تن امام حسين علیه السلام را در اوج تنهايي و بي‌ياوري ديد و متوجه شد كه نمي‌توان امام را در جنگ تن به تن از پاي درآورد، فرمان داد كه پيادگان و تيراندازان و سواركاران، به يكباره بر ايشان يورش ببرند و پس از آن كه امام علیه السلام بر زمين افتاد و خولي از بريدن سر ايشان هراسيد، بنابر برخي از گزارش‌ها، شمر بود كه از اسب به پايين آمد و سر مبارك امام علیه السلام را از پيكر، جدا كرد و آن را به وسيله خولي براي عمر‌بن سعد فرستاد.

در كتاب «الأمالي» شيخ طوسي به نقل از مدائني، از روايانش آمده است:

مختار، شمربن ذي‌الجوشن را خواست. شمر به بيابان گريخت. خبر فرار او را به ابو عمره رساندند. ابو عمره با تعدادي از يارانش در پي شمر روان شد و او با آنها جنگ سختي كرد و زخمي شد و همين باعث ناتواني او گرديد. تا اين كه ابو عمره او را دستگير كرد و براي مختار فرستاد.

مختار، گردن او را زد و روغني را در ديگي به جوش آورد و شمر را در آن انداخت و بدنش آش و لاش شد و از هم وا رفت.

يكي از وابستگان خاندان حارثة بن مُضَرِّب، سر و صورت او را زير پا انداخت و لگد كرد.

لعنة الله علی قوم الظالمین. لعنت وعذاب همیشگی خدا برشمرباد

 

--------------------------------------------------

[1] -منتهی الامال ج۱ ص ۵۹۴

[2] -حمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۸۷، چاپ محمود فردوس عظم، دمشق ۱۹۹۷ـ۲۰۰۰.- محمدبن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۶، قم، ۱۴۱۳.


موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 1 مهر 13964 نظر »

ارزشمندترین دارایی‌های ما زمان ماست.
با وقتمان همانند پول برخورد کنیم.
اما یادمان باشد،
تفاوت زمان با پول این است که آن را نمیشود پس انداز کرد
پس بهترین استفاده را از وقتمان کنیم
کارهای مهم و اولویت دار را انجام دهیم
(( بیش از 80درصد کارهایمان بیهوده است
و هیچ کمکی به آینده ما نمی کند متاسفانه )


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 شهریور 1396نظر دهید »
ازخودت شروع کن

اگر در مملکتی هستی که تمامش تاریک است،

این نشان می دهد تو یک کبریت هم روشن نکرده ای ...


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 شهریور 1396نظر دهید »

حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام گویند:
شنیدم پیامبر اکرم صلّى‏ اللّه‏ علیه ‏وآله مى‏ فرمودند:

در روز جمعه ساعتى است که هرکس آن را مراقبت کند و در آن لحظه دعا کند دعایش مستجاب شود،
و آن زمانى است که نیمى از خورشید غروب کرده باشد.

حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام براى درک آن ساعت به خدمتکارش مى ‏گفت:
بر فراز بلندى برو و هرگاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر کن تا دعا کنم.

?معانى الاخبار:399


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 31 شهریور 1396نظر دهید »
چرا آسمان زندگیمان ابری ست؟

یادمان باشد که
در ارتفاعی معین، دیگر هیچ ابری وجود ندارد.
اگر آسمان زندگی‌مان ابری‌ست،
به این دلیل است که
هنوز آن‌قدر بالا نرفته‌ایم  


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 30 شهریور 1396نظر دهید »


چرا عزاداری برای امام حسین (علیه السلام) و یاران با وفایشان از اول محرم آغاز می شود با این كه ایشان در دهم محرم به شهادت رسیدند ؟

اولا: با آغاز ماه محرم مصائب امام حسین (علیه السلام) و یارانش تداعی می شود و سیره ائمه علیهم السلام نیز احیای دهه محرم بود همان طوری که امام رضا (علیه السلام) می فرمایند: " کان أبی إذا دخل شهر المحرم  لا یری ضاحكا و كانت الكآبة تغلب علیه حتی یمضی منه عشرة أیام فإذا كان یوم العاشر كان ذلك الیوم یوم مصیبته و حزنه و بكائه و یقول: هو الیوم الذی قتل فیه الحسین صلی الله علیه: وقتی ماه محرم فرا می رسید در پدرم امام کاظم علیه السلام آثار شادی  دیده نمی شد و همواره غمگین بودند، روز دهم، روز مصیبت و اندوه و گریه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند. (امالی صدوق، ص 78 و بحار الانوار، ج 44 ص 284)

ثانیا: در عرف رسم بر این است که  تجلیل از خاطره خوب و یا تلخ به صورت دهه برگزار می شود مانند دهه فجر و دهه ولادت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) و  دهه فاطمیه و غیره.

ثالثا: به خاطر این که در طول ده روز فرصت مناسبی باشد برای تبین اهداف عالی حضرت سید الشهداء علیه السلام و فلسفه سوگواری برای آن حضرت مانند:

1 .  حیات مجدد اسلام  واحیای سنت .

2 .  حفظ مکتب و شریعت بود .

3 .  تحکیم باورهای دینی مردم با آشنا شدن توده هابا معارف دینی.

4 .  پیوند عمیق عاطفی میان امت والگوهای راستین.

5 .  اعلام وفاداری نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 11 مهر 13956 نظر »

امام باقر(ع) در زمینه برپایى عزا در خانه‌ها برای امام حسین(ع) می‌ فرماید: «باید بر حسین(ع) ندبه و عزادارى و گریه کنید و بر اهل خانه خود دستور دهید که بر او بگریند . با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع) مراسم عزادارى بر پا کنید و یکدیگر را با گریه و تعزیت در سوگ حسین (ع) ملاقات کنید».رمز جاودانگى نهضت حسینى نیز زنده نگهداشتن و بزرگداشت شعایر بوده است. امام خمینی فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنى ها (دین اسلام) را حفظ کرده اند».[2]
بنابراین پرداختن به عزاداری و ماتم قبل از رسیدن عاشوراء و شهادت نیز پسندیده و مطلوب است.
علاوه بر این ، کاروان امام حسین روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد کربلا شد، بعد از آن سپاه کوفیان به تدریج وارد شدند و عزا و مصیبت خاندان اهل بیت(ع) از همان زمان آغاز شد. یعنی در واقع مصیبت و سختی خاندان اهل بیت ، مدتها قبل از عاشوراء آغاز شده بود . سپس روز نهم (تاسوعا) کاروان امام را محاصره کامل کرده وروز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و یارانش را به شهادت رساندند.
بنابراین چون اصل گرفتارى حضرت از دهۀ اول محرم آغاز شده است، پیروان حضرت از اوّل محرم عزادارى مى‌کنند.
از نظر تاریخی آغاز عزاداری در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگیر همانند عزاداری امروزه را می توان در عصر معزالدولهء دیلمى ازسلسله آل بویه دانست .(3)
معزالدّولة اولین کسى است که فرمان داد مردم شیعهء بغداد در دههء اوّل محرم براى حضرت امام حسین (ع) سیاه بپوشند و بازار را سیاهپوش کنند و در روز عاشورا دکّان ها را ببندند و از طباخى جلوگیرى کنند وتعطیل عمومى نمایند. این مراسم در تمام کشورهاى اسلامى از جمله ایران تا اوایل سلطنت سلجوقیان معمول بود و تا به امروز ادامه دارد.(4)
1- جواد محدثى ، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از کامل الزیارات ، ص 175.
2- همان، ص 313..
3- مرتضى مطهرى , مجموعه آثار, ج 17 ص 94
4- جواد محدّثى , فرهنگ عاشورا, ص 313 با تلخیص


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 11 مهر 1395نظر دهید »

دو هزار و پانصد سال پیش از میلاد حضرت مسیح چند قبیلة عرب از جزیره العرب به سوی سواحل جنوبی دریای مدیترانه کوچ کردند. برخی از این ها در فلسطین سکنا گزیدند و از راه کشاورزی معیشت می کردند. به این عده کنعانیان اطلاق می شود و به همین جهت سرزمین فلسطین را ارض کنعال نامیده اند.
برخی در لبنان ساکن شدند و از راه دریانوردی زندگی می کردند. این ها را فینیقیان می نامیدند. یک طایفة مهم از کنعانیان به نام «یبوسیون» در بیت المقدس سکنا گزیدند، بدین جهت در قدیم منطقة بیت المقدس را «یبوس» می نامیدند.
بعد از گذشت صدها سال حضرت ابراهیم خلیل از «اورکلدان» عراق به ارض کنعان هجرت نمود، و بعد از تولد اسحاق و یعقوب و سپس فرزندان و عشیرة یعقوب و بنی اسرائیل شکل گرفتند و پدید آمدند. بنابراین قبل از شکل گیری بنی اسرائیل و یهود، کنعانیان و یبوسیان در آن منطقه زندگی می کردند و حضرت ابراهیم و فرزندانش از جای دیگر به آن دیار رو آورده بودند.
بعد حوادث و درگیری های فراوانی در این منطقه اتفاق افتاد، تا این که حضرت عیسی(ع) در شهر ناصرة فلسطین به رسالت مبعوث شد، زین پس بنی اسرائیل به دو گروه یهودی و مسیحی تقسیم شدند، برخی به حضرت عیسی(ع) ایمان آوردند و مسیحی شدند و برخی از آن امتناع ورزیدند و با آنان درگیر شدند. بنابراین همه بنی اسرائیل ، یهودی باقی نماندند.
پس از تجزیه امپراتوری روم در سال 395 میلادی، فلسطین یکی از ایالات مسیحی نشین روم شرقی، بیزانس گردید.
بعد از گذشت چند قرن پیامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث شد و در سال 638 میلادی برابر با 17 هـ . ق. در زمان عمر، خلیفة دوّم سپاهیان اسلام وارد بیت المقدس شدند. مسلمانان با مردم فلسطین پیمان صلح امضا کردند، آنان را در پذیرش دین آزاد گذاشتند و چون حقانیت دین اسلام را مشاهده کردند، اکثریت آنان مسلمان شدند.(1) یعنی مردمی که در آن جا زندگی می کردند، مسلمان شدند، نه این که همه مسلمانان از سرزمین های دیگر به آن جا رفته بودند و در آن دیار زندگی کردند. بنابراین از قرن هفتم میلادی به بعد فلسطینیان پیروان سه دین بزرگ را تشکیل می دادند، و اولین جمعیت مذهبی را مسلمانان، دوّمی مسیحیان و سومی یهودیان در اختیار داشتند و مسلمانان حائز اکثریت جمعیت بودند. این امر حدود پانصد سال دوام یافت تا این که در سال 1099 میلادی (برابر با سال 493 هـ . ق) اروپائیان در قالب جنگ های صلیبی فلسطین را تصرف کردند.
این ها وقتی که بر مردمی که اکثریتشان را مسلمانان تشکیل می دادند، پیروز شدند، بسیاری از آنان را از دم شمشیر گذراندند، بنا به نقل مورخان اروپایی و مسیحی، آنان در شهر بیت المقدس حدود شصت هزار تن را کشتند و در آن جا حمام خون به راه انداختند.(2)
فلسطین هشتاد و هشت سال در اختیاز صلیبی ها بود و آنان با مسلمانان در این دوره با بی رحمی تمام برخورد کردند تا این که در سال 1187میلادی(برابر با 583 هـ . ق) صلاح الدین ایوبی آنان را شکست داد و بار دیگر فلسطین و بیت المقدس به آغوش مسلمانان بازگشت. حال جالب است بدانید که مورخان غربی و مسیحی بی رحمی های صلیبان را نوشته اند و اعتراف نموده اند که صلاح الدین ایوبی بعد از پیروزی با پیروان ادیان دیگر (یهودیان و مسیحیان) به خوبی رفتار نمود و آنان را در گزینش دین آزاد گذاشت و از هر گونه قتل و غارتی در مورد آنان جلوگیری کرد.(3)
حال این ملت فلسطین از هر نژادی که هستند (سامی و ...) بسیاری از آنان با آزادی و اختیار اسلام را پذیرفته اند، عده ای به دین مسیح و عدة کمتری به دین یهود گرویدندو باقی ماندند. این تناسب جمعیت تا پایان قرن نوزدهم ادامه داشت.
در سال 1880 از جمعیت پانصد هزار نفری ملت فلسطین تنها بیست و چهار هزار تن یهودی بودند؛ یعنی کم تر از 5% در سال 1896 یک روزنامه نگار یهودی اتریشی به نام «تئودور هرتسل» کتابی نوشت و جنبش صهیونیستی به راه انداخت که یهودیان در پی تشکیل دولت یهود در یک سرزمین برآیند. از این رو هند، آرژانتین، قبرس و چند نقطة دیگر از جمله فلسطین در نظر گرفته شد، و سرانجام با توجه به نقشه های استعمار در آن زمان و قرار دادن یک دولت صهیونیسم و یهودی در قلب جهان اسلام، و ضربه زدن به اسلام که بزرگترین مانع استثمار گری خود می دانستند در سال 1897؛ یعنی یک سال بعد، کنگرة صهیونیسم در شهر بازل سوئیس برگزار شد. طبق نقشة از پیش تعیین شده تناسب جمعیت فلسطین را با مهاجرت یهودیان از کشورهای دیگر به نفع یهود دگرگون نمایند. یهودیان که در سرشماری 1880 م که کمتر از 5% بودند، با این نقشه مهاجرت در سال 1914 به حدود 11% افزایش پیدا کرد؛ یعنی از جمعیت هفتصد و پنجاه هزار تن، هشتاد و پنج هزار تن یهودی بودند.
در اثنای جنگ جهانی اوّل در سال 1917 بالفور وزیر خارجه انگستان اعلامیه ای منتشر کرد که در آن از سیاست انگلستان مبنی بر حمایت از یهودیان و تشکیل دولت یهود در آینده در فلسطین خبر داد.
یک سال بعد؛ یعنی سال 1918 م. فلسطین به اشغال انگلستان در آمد و با سیاست یهودی گرایی دولت انگلستان، در سال بعد سیل مهاجرت یهودیان از مناطق مختلف به فلسطین افزایش یافت و به مدت سه سال (از 1919 تا 1923) حدود سی و پنج هزار یهودی وارد فلسطین شدند و طی سال های 1932 – 1935 حدود یکصد و چهل پنج هزار یهودی با اجازة دولت انگلستان و ده ها هزار تن دیگر به صورت غیر رسمی وارد فلسطین شدند.
در سرشماری سال 1938 از جمعیت یک میلیون و پانصد هزار نفری فلسطین چهار صدو پنجاه هزار نفر یهودی بودند؛ یعنی با سیاست مهاجرت جمعیت 5% یهود به 30% افزایش یافت.
در سال 1945 انگلستان با هماهنگی ایالات متحدة آمریکا یکصد هزار تن از یهودیان اروپا و آمریکا را به فلسطین فرستادند که در سال 1947 جمعیت فلسطین به یک میلیون و هشتصد و شصت و هفت هزار تن رسید که از این تعداد ششصد و پانزده هزار یهودی (9/32%) و یک میلیون و نود و یک هزار نفر مسلمان (4/58%) و حدود یکصد و پنجاه هزار نفر مسیحی (8/7%) بودند.
در سال 1948 یهودیان به مسلمانان یورش بردند، اموال و املاک و زمین های آنان را تصاحب کردند و صدها هزار تن از آنان را آواره نمودند. این ها همه در زمان نفوذ، سلطه و قیمومیت دولت انگلستان بر فلسطین بود و بعد در سال 1948 که انگلستان زمینه سازی خوبی برای تشکیل دولت یهود به عمل آورده بوده از آن جا خارج شد و یهودیان مهاجر غاصبانه بر فلسطین مسلط شدند و بسیاری از فلسطینیان آواره شدند و دیوید بن گوریون در تل آویو دولت یهود را اعلان کرد. از این تاریخ به بعد چندین بار در این نقطه جنگ و درگیری اتفاق افتاد. در سال 1954، 1967، 1982 و ... .(4)
حال با بیان این تاریخچه که یهودیان با توطئه، با مهاجرت و غصب از یک سو، و با آواره کردن ملت فلسطین از سوی دیگر، و با نقشه های مکارانه و استعماری انگلستان و آمریکا، بر مسلمانان فلسطین ستم روا داشته شده است، عقل سلیم و وجدان بیدار چه حکمی می کند آیا جای تردیدی باقی می ماند که اسراییل غاصب است،‌ خرد سالم به حقانیت کدام طرف درگیر حکم می کند؟
شکی نیست که سرزمین فلسطین متعلق به مردم فلسطین است، حال از هر نژاد و پیرو هر دینی باشند، آنانی که از اروپا، آمریکا، روسیه، افریقا و جاهای دیگر به آن جا رفتند و اموال و سرزمین های مردم را غصب کرده اند، مشروعیت ندارند.
بنابراین، دولت صهیونیستی یک دولت غاصب، اشغالگر و حاصل توطئة غربی ها، به ویژه انگلستان و ایالات متحدة آمریکا است که از آغاز با تهدید و ترور پایه ریزی شده است و ملت مظلوم فلسطین از همه نا امید شده اند. هیچ امکاناتی نیز در اختیار ندارند، دولت غاصب هر روز جوانان فلسطین را به شهادت می رساند، خانه هایشان را بر سرشان خراب می کند، با هواپیمای جنگی به مردم حمله می کند، و این ها ناچار شده اند با حرکت های شهادت طلبانه و با فدا کردن جان خویش، فریاد مظلومان فلسطین را به گوش جهانیان برسانند.
امّا مسلمانان به حکم سخن پیامبر که فرمود: هر که شب را به صبح آورد و همتی در امور مسلمانان نداشته باشد، او مسلمان نیست.(5) وظیفه دارند، به قدر توان از مبارزات فلسطین حمایت کنند. حتی اگر مسلمان هم نبودند،‌ از لحاظ انسانی و به جهت عدالت خواهی که در وجود هر انسان آزاد مرد و مسلمان است، باید از آن ها حمایت کند.
پی نوشت ها :
1 - گوستاولبون، تاریخ تمدن اسلام و عرب، ص 155.
2- همان، ص 401.
3 - همان، ص 405.
4 - گیتا شناسی کشورها، شماره انتشاراتی 154، ص 221 – 227.
5 - مجلسی، بحارالانوار، ج 74، ص 164

 


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 11 تیر 1395نظر دهید »

 

خدایا ...
از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
اما شکایتم را پس میگیرم ...
من نفهمیدم! فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هر زمان که دلم گرفت از آدمهایت، نگاهم به تو باشد ...
گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست ،
معنایش این نیست که تنهایم ...
معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت ...
با تو تنهایی معنا ندارد !
مانده ام تو را نداشتم چه میکردم ...!
دوستت دارم ، خدای خوب من ...

31خرداد سالروز شهادت #دكتر_چمران
روحش شاد و يادش گرامي


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 31 خرداد 13952 نظر »

"رايانه‌ها و ارتباطات اينترنتي و فضاي مجازي و سايبري هم كه الان در اختيار شماست. اگر بتوانيد اينها را ياد بگيريد، ميتوانيد يك كلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعي كه شما آنها را نميشناسيد، برسانيد؛ اين فرصت فوق‌العاده‌اي است؛ نبادا اين فرصت ضايع شود. اگر ضايع شد، خداي متعال از من و شما روز قيامت سؤال خواهد كرد." مقام معظم رهبري


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 25 بهمن 13941 نظر »

بارها این سوال مطرح شده است که رعایت حجاب اجباری است یا اختیاری؟ و معمولا گفته مي شود نبايد مردم را با اجبار به عملي وادار ساخت اما اين درباره عمل فردي و شخصي در محيط و حريم خصوصي می باشد.

عنوان شهروندي و پذيرش آن مقتضياتي دارد كه از جمله آنها عمل به قانون اجتماعي است. به عنوان مثال اگر در جامعه، قانوني مانند قوانين و مقررات راهنمايي و رانندگي وضع شده است، هيچ يك از شهروندان و عابران پياده كه از خيابان مي گذرند، نمي توانند اين قانون را ناديده گرفته و بگويند كه قانون براي رانندگان است و عابران پياده مي توانند تخطي كنند.

حجاب در حقيقت يك قانون اجتماعي است و همانند قانون و مقررات راهنمايي و رانندگي الزامي و تخطي از آن افزون بر گناه، مجازات هايي را در پي دارد.

در هر جامعه اي اگر قانون زير پا گذاشته شود، امنيت اجتماعي و اخلاقي جامعه از بین رفته و در حقيقت تجاوز به حقوق ديگران است.

عدم رعایت حجاب همانند تجاوز از خط عابر پياده و عدم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی است كه مجازات خاص خود را دارد؛ زيرا در هر دو مورد، اطمينان و اعتماد عابران افراد جامعه سلب شده و هراس و وحشت جامعه را فرا خواهد گرفت.

قطعا در جامعه اي كه افراد آن قانون را زیر پا بگذارند، شهروندان احساس ناامني خواهند کرد.

بر اساس این مثال حتي اگر شهروندان، اعتقادي به حجاب نداشته باشند، مي بايست به قوانين مصوب احترام گذاشته و آن را اجرا كنند، از اين رو حجاب حتي بر شهروندان مسيحي در كشور اسلامي واجب است؛ زيرا قانون فراگير است و همگان بايد آن را رعایت نمایند.

با توجه به دو ويژگي اسلاميت جامعه و ضمانت قانوني، ضرورت رعایت حجاب در جامعه مشخص می شود.

لازم به ذکر است، چون حجاب مفهومي مشکک و داراي سلسله مراتب است كه با نبود يك مرتبه از آن ساقط خواهد شد، بد حجابي لفظ صحيحي نيست و مي بايست بي حجابي ذكر گردد

منبع : خبرگزاري دانشجو- تاریخ انتشار31 اردیبهشت1391 SHIA-NEWS.COM شیعه نیوز:


موضوعات: بدون موضوع
   پنجشنبه 8 بهمن 13946 نظر »

یکی از علمای شیعه برای شرکت در مجلسی به یکی از کشورهای عربی سفر کرد، در آن مجلس آقای «بن باز» مرجع و مفتی اهل تسنن که نابینا بود، حضور داشت، وقتی فهمید عالمی شیعه در مجلس است، شروع به اشکال کرد که شما شیعه‌ها چرا قرآن را تأویل می‌کنید؟ و از مسیر اصلی خود خارج می‌کنید؟

عالم شیعه گفت: ما در قرآن آیه‌ای داریم که نشان می‌دهد شما اهل جهنم هستید.

بن‌باز گفت: چه آیه‌ای؟

آن عالم فرمود: «مَن کانَ فی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فی الاَخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضلُّ سبِیلاً»، هر کس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کور است، شما هم الان کور هستید.

بن‌باز گفت: منظور کوری دل است!

عالم شیعه گفت: الآن خودت قرآن را تأویل کردی، ما هم که قرآن را تأویل می‌کنیم، غیر از این چیزی نمی‌گوییم.


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 14 دی 13942 نظر »

پرسش: چرا برای امام حسین (ع) اربعین می گیرند ولی برای بقیه ائمه اطهار (ع) اربعین نمی گیرند؟

پاسخ :به طور كلی باید گفت عزاداری امام حسین (علیه السلام) با سایر امامان تفاوت دارد و این به دلیل گستره‌ی كمی و كیفی واقعه ‌ی عاشوراست. وضعیت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاكمان مسلمان و ظلم های آنان، تحقیر امت اسلامی، تشدید ظلم علَیه شیعیان، فراموشی آموزه‌هایی چون امر به معروف و نهی از منكر، شیوع بدعتها و ... از یك سو و موقعیت ویژه‌ی ابا عبدالله الحسین (ع) از جهت مظلومیت و تنهایی و نوع جنگ و برخورد فیزیكی با آن حضرت و اهل و عیال ایشان، درسهای تربیتی، اجتماعی‌، سیاسی ، فرهنگی و دینی آن از سوی دیگر همه و همه شكل خاصی به این حادثه داده كه باعث شده كه پیامبر اكرم (ص) و حضرت زهرا و تمام ائمه‌ی اطهار، بر احیای عزاداری آن حضرت تأكید فراوان داشته باشند. این تأكید به عزادارى بر حضرت سیدالشهدا(ع) به خاطر فلسفه‏ هاى سازنده و تربیتى متعدد آن است، از جمله: 1- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشكوه نهضت حسینى 2- الهام بخش روح انقلابى و ستم ستیزى 3- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین 4- اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن توده‏ها با معارف دینى 5- پالایش روح و تزكیه نفس 6- اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و... شاید از وجوهی که برای برگزاری روز اربعین برای سیدالشهدا (ع) از سال 61 هجرت و از آن زمان تا حال که شیعه بر این امر همیشه قیام و اقدام کرده و آن را زنده نگه داشته است، آن است که برای سیدالشهدا (ع) زمین و آسمان تا چهل روز گریه کرده است؛ چنان که جناب زراره بن اعین (ره) که از اکابر اصحاب اهل بیت و فقهای شیعه امامیه است، از حضرت امام صادق (ع) روایتی نقل کرده به این عبارت که: "قال ابوعبدالله(ع): یا زراره! إن السماء بکت علی الحسین (ع) أربعین صباحا بالدم، و إن الأرض بکت علیه أربعین صباحا بالسواد، و إن الشمس بکث اربعین صباحا بالکسوف والحمره، و إن الملائکه بکت علیه أربعین صباحا و... الحدیث."("کامل الزیاره"، ص 81 و "مستدرک الوسائل"، ج 2، ص 215) از این حدیث شریف که در یکی از کتب معتبر حدیث شیعه کامل الزیاره نقل شده استفاده می شود که بکاء آسمان و زمین و ملائکه و آفتاب بر سیدالشهدا تا چهل روز طول کشیده است. شاید انتقال همین معنا از سوی اهل بیت این سنت را در میان مردم ایجاد کرده است. رسیدن کاروان اسیران در سفر بازگشت به صحرای کربلا در چهلم شهادت آن حضرت، و عزاداری معروفی که شد، به همراه زیارت اربعین در این مسئله دخالت داشته است. عزاداری برای سید الشهدا به طور خاص از سوی اهل بیت (ع) تأکید شده است و اساساً نباید آن را با سایر عزاداری ها مقایسه کرد. این اهمیت به ماهیت پیامی باز می گردد که این قیام داشته است.

+


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 11 آذر 13941 نظر »
  • عناوین روزهای دهه اول محرم
    از روز دوم ماه محرم تا روز دهم آن در سال ۶۱ هجری حوادث سهمگینی رخ می‌دهد که تاریخ نظیر آن را سراغ ندارد.
    از هنگامی که ماه محرم شروع می‌شود، حال و هوای شیعیان و دوستداران حسینی دگرگون می‌شود، لباس عزا بر تن می‌کنند و فریاد «واحسیناه» طنین انداز است، مرسوم است که هر روز از دهه اول محرم را به یک نام مزین کنند، مداحان و نوحه خوانان اباعبدالله برای اینکه یاد حماسه بزرگ عاشورا را زنده بدارند، در هر روز نام یکی از اسوه‌های سرزمین نینوا را بر زبان جاری می‌کنند که به این شرح است:

روز اول: مسلم بن عقیل علیه‌السلام
روز دوم: ورود کاروان به کربلا
روز سوم: حضرت رقیه علیهاالسلام
روز چهارم: حضرت حر و اصحاب علیهم‌السلام، طفلان زینب علیهماالسلام
روز پنجم: اصحاب و عبدالله بن الحسن علیهم‌السلام
روز ششم: حضرت قاسم بن الحسن علیه‌السلام
روز هفتم: روضه عطش، علی‌اصغر علیه‌السلام
روز هشتم: حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام
روز نهم: روز تاسوعا، حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام
روز دهم: روز عاشورا، حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، حضرت زینب علیهاالسلام و شام غریبان
روز یازدهم: حرکت کاروان از کربلا
روز دوازدهم: ورود کاروان به کوفه
روز سیزدهم: مصائب حضرت امام سجاد علیه‌السلام و زینب کبری علیهاالسلام در کوفه و مسیر شام
radioquran.ir منبع


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 22 مهر 1394نظر دهید »

روى القاضى نور اللّه عن الصادق عليه السلام قال: ان للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدينة ألا وان لاميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغيرة ألا ان للجنة ثمانيه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فيها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى عليهاالسلام و تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة با جمعهم .

خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على علیه السلام حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى علیه السلام است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند .



موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 10 بهمن 13934 نظر »

چرا در زیارت عاشورا بر امام حسین علیه السلام و فرزند و یارانش درود می فرستیم و بر حضرت ابوالفضل علیه السلام به ویژه سلام نمی فرستیم ؟

دو زیارت به نام زیارت عاشورا داریم، که یکی معروف است و یکصد لعن و سلام دارد و دیگری زیارت عاشورای غیر معروف. در زیارت عاشورای غیر معروف، سلام به حضرت اباالفضل علیه السلام نیز هست: « السلام علی العباس بن امیر المؤمنین الشهید .»(1)
اما این که چرا در زیارت عاشورای معروف، سلام بر آن حضرت نیست گفته‌‌اند: در این زیارت مقصود اصلی زیارت کننده حضرت امام حسین علیه السلام است ، از این رو دیگران به صورت مستقل یاد نمی‌شوند و به صورت کلی و با عنوان «اصحاب الحسین» یاد شده‌اند که حضرت ابوالفضل علیه السلام  در زمره آنان است.

جواب دیگری که گفته اند این است که چون حضرت ابوالفضل علیه السلام دارای مقام و مرتبه بسیار والا و ممتاز است برای او زیارت مستقلی آمده است و باید مستقل زیارت شود . پس عدم ذکر نام حضرت ابالفضل علیه السلام به خاطر رعایت شان و مقام او است .


------------------------------------------------------------------------------------------------------

1. مستدرک الوسائل، ج10، ص 415؛ شفاء الصدور فی شرح زیارت العاشورا، ص 108.

 


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 19 آبان 13934 نظر »

هدف از لعن و نفرین بر قاتلان و دشمنان امام حسین علیه السلام چیست؟ مگر آنها نمرده اند؟ آیا لعن و نفرین آنها جهت نزدیکی به خداست؟

باید به تفاوت دو مفهوم سبّ و لعن اشاره کنیم و آن گاه منافات نداشتن لعن با روح تعالیم اسلامی را روشن نماییم.
سبّ به معنای دشنام دادن است و در قرآن از آن نهی شده است. در آیه108 سوره انعام آمده است: "ولا تسبوا الذین یدعون مِن دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم؛ کسانی که غیر خدا را می پرستند دشنام ندهید که از سر دشمنی و نادانی خداوند را دشنام دهند".
این آیه یکی از ادب های دینی را خاطر نشان می کند که با رعایت آن، احترام مقدسات جامعه دینی، محفوظ مانده، دستخوش اهانت و ناسزا و مسخره نمی شود، چون طبیعی است هر فرد از مقدّسات خود دفاع کند، بنابراین اگر مسلمانان به منظور دفاع از پروردگار، بت های مشرکان را دشنام دهند، تعصب جاهلیت، مشرکان را وادار می سازد به حریم مقدّس خداوند اهانت کنند، از این رو دستور می دهد به خدایانِ مشرکان ناسزا نگویید.
لعن به معنای لعنت و نفرین کردن است. لعن خداوند یعنی دور ساختن از رحمت و عفو و مغفرت خویش اما توسط ملائکه و دیگر لعن کنندگان، طلب دوری از رحمت خدا برای لعنت شوندگان است.(1)
لعن در قرآن از طرف خدا، ملائکه و دیگر لعن کنندگان به کافران و منکران و ظالمان و دروغ گویان آمده است: «ان الله لعن الکافرین و اعدّ لهم سعیراً؛ خداوند کافران را لعن می‌کند و عذاب را برای آنان آماده کرده است».(2)
لعن نوعی اعلام انزجار و بی‌ارزشی لعن شونده است.
درست است که قاتلان امام حسین از دنیا رفته‌اند، ولی کار آنها مورد تنفر ما است و ما با لعن آنان، از عمل زشتشان اعلام تنفر می‌کنیم. حزب شیطان سابقه دار است و قاتلان امام حسین(ع) یک گروه از این زنجیره‌اند. هر کس به کار آنها راضی باشد، حلقة دیگر حزب شیطان می‌باشد، همان گونه که حزب الله یک سلسله است. با لعن قاتلان سیدالشهدا و گریه برای امام، عضویت خود در حزب الله و نفرت خود را از حزب شیطان اعلام می‌کنیم.
عشق به خدا و بندگان صالح او و نفرت از شیطان و دوستداران او، پایه و اساس دین است.
در حدیث قدسی آمده است: خداوند به موسی علیه السلام فرمود: آیا هرگز کاری برای من انجام داده‏ای؟ موسی عرض کرد: برایت نماز گزاردم، روزه گرفتم، صدقه دادم و تو را یاد کردم؛ خداوند فرمود: نماز برهان و حجّت برای توست؛ روزه سپر تو در برابر آتش جهنم است؛ صدقه، سایة سرت] در روز قیامت[ و یاد من، نوری برای تو است اما چه کاری برای من کرده‏ای؟ موسی علیه السلام عرض کرد: مرا به کاری که برای توست راهنمایی فرما. خداوند فرمود: آیا هرگز برای خاطر من با کسی دوستی یا دشمنی کرده‏ای؟ موسی دانست که برترین اعمال، دوستی و دشمنی به خاطر خداست». (3)

در روایتی آمده است که ایمان، دوستی اولیای خدا و دشمنی با دشمنان خدا است.(4)
در زمینه حب و بغض به خاطر خدا، به نقل از شیعه و سنی نبی اکرم میفرماید: «حب و بغض به خاطر خداوند، واجب است»، (5) بنابراین، یکی دیگر از فلسفه‏های زیارت عاشورا را تحکیم حب و بغض به خاطر خدا میتوان برشمرد.
بر همین اساس ، تولی و تبری از فروع اسلام است ودر فرهنگ اسلامی و خصوصا شیعه جایگاه خاصی دارد .
تولی به معنای دوست داشتن دوستان خدا وتبری به معنای بیزاری جستن وتنفر از دشمنان خداست.
تولی و تبری ،محدوده و اساس گرایش ها ،موافقت ها و مخالفت های مسلمان را در ارتباطات انسانی مشخص می کند.
خداوند در ما محبت را آفریده است تا نسبت به کسانی که به ما خدمت میکنند، یا کمالی دارند، - خواه کمال جسمانی، یا کمال عقلانی یا روانی و یا عاطفی - به ابراز علاقه و محبت بپردازیم.
هنگامی که انسان احساس کند کمالی و یا صاحب کمالی یافت میشود، نسبت به آن کمال و صاحب کمال محبت پیدا میکند. علاوه بر آن در وجود انسان نقطه مقابل محبت به نام «بُغض و دشمنی» قرار داده شده است. همان گونه که فطرت انسان بر این است کسی را که به او خدمت میکند دوست بدارد؛ فطرتش نیز بر این است کسی را که به او ضرر میزند، دشمن بدارد.
البته ضررهای مادیِ دنیوی برای مؤمن اهمیتی ندارد. چون اصل دنیا برای او ارزشی ندارد. اما دشمنی که دین و سعادت ابدی را از انسان بگیرد، آیا قابل چشم‌پوشی است؟ قرآن میفرماید: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدواً؛ شیطان دشمن شما است، شما هم باید با او دشمنی کنید.»(6)
با شیطان نمیشود کنار آمد، وگرنه روح شیطانی در آدمی نفوذ می‌یابد.
اگر باید با اولیای خدا دوستی کرد، با دشمنان خدا هم باید دشمنی کرد. این فطرت انسانی است و عامل تکامل و سعادت آدمی است. اگر «دشمنی» با دشمنان خدا نباشد، به تدریج رفتار انسان با آنها دوستانه میشود و در اثر معاشرت، رفتار آنها را میپذیرد و حرف‏های آنان را قبول میکند و کم کم شیطان دیگری مثل آنها میشود.
دشمنی با دشمنان، سیستمی دفاعی در مقابل ضررها و خطرها ایجاد میکند. بدن انسان همان گونه که عامل جاذبه‏ای دارد که مواد مفید را جذب میکند، سیستم دفاعی نیز دارد که سموم و میکرب‏ها را دفع میکند. این سیستم با میکرب مبارزه میکند و آنها را میکشد. کار گلبول‏های سفید همین است. اگر سیستم دفاعی بدن ضعیف شد، میکرب‏ها رشد میکنند. رشد میکرب‏ها به بیماری منجر میشود و بیمار ممکن است با مرگ رو به رو شود.
اگر بگوییم ورود میکرب به بدن ایرادی ندارد، آیا در این صورت بدن سالم می‌ماند؟
باید میکرب را از بین برد. این سنت الهی است. این تدبیر و حکمت الهی است که برای هر موجود زنده‏ای، دو سیستم در نظر گرفته است: یک سیستم برای جذب و دیگری سیستم دفع. همان طور که جذب مواد مورد نیاز، برای رشد هر موجود زنده ای لازم است، دفع سموم و مواد زیانبار از بدن هم لازم است. اگر انسان سموم را دفع نکند، نمیتواند به حیات خود ادامه دهد.
موجودات زنده قوه دافعه دارند. قوه دافعه به خصوص در حیوانات و انسان همین نقش را ایفا میکند. در روح انسان باید چنین استعدادی وجود داشته باشد. باید عامل جاذبه روانی داشته باشیم تا از کسانی که برای ما مفید هستند، خوشمان بیاید، دوستشان بداریم و به آنها نزدیک شویم، تا از آنان علم، کمال، ادب، معرفت و اخلاق فرا بگیریم.
چرا انسان افراد و امور پسندیده را دوست دارد؟ برای اینکه وقتی به آنان نزدیک میشود، از آنها استفاده میکند. نسبت به خوبانی که منشأ کمال هستند و در پیشرفت جامعه مؤثرند باید ابراز دوستی کرد اما در مقابل، باید با کسانی که برای سرنوشت جامعه زیانبار هستند دشمنی کرد.
قرآن میفرماید باید به حضرت ابراهیم علیه السلام و یاران او تأسی کنید. حضرت ابراهیم علیه السلام در فرهنگ اسلامی جایگاه بسیار رفیعی دارد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله هم میفرمود من تابع ابراهیم هستم.
ابراهیم علیه السلام و یارانش به بت‏پرستانی که با آنها دشمنی کردند و ایشان را از شهر و دیار خود بیرون راندند، گفتند: «انّا برئاء منکم؛ ما از شما بیزاریم.» بعد میفرماید: بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است؛ مگر اینکه دست از خیانتکاری بردارید.
لعن و نفرین و دشمنی با کافران و بدکاران و ظالمان، اعلام تنفر از کفر، بدی و ظلم است. مؤمن همان گونه که عشق به خوبی، نیکی و عدالت و پاکی دارد، از زشتی، بدی و ستمگری بیزار است. نمی‌تواند قلبی پاک باشد، اما از ستم، زشتی، پلیدی و خیانت بیزار نباشد. لعن بر کافران و ظالمان اعلام همین حقیقت است.
تنها دوستی دوستان خدا کافی نیست؛ اگر دشمنی با دشمنان خدا نباشد، دوستی دوستان هم از بین خواهد رفت. اگر سیستم دفاعی بدن نباشد، سیستم جذب هم، نابود خواهد شد. مهم این است که جای جذب و دفع را درست بشناسیم.
نمیتوانیم از برکات حسینی استفاده کنیم مگر اینکه اوّل دشمنان او را لعن کنیم، بعد بر او سلام بفرستیم. قرآن میفرماید:«أشدّاء علی الکفّار رحماء بینهم ».(7)
پس در کنار سلام، باید لعن باشد. در کنار ولایت، تبرّی و اظهار دشمنی نسبت به مخالفان اسلام نیز باید باشد.
برپایی مجالس عزاداری و لعن و نفرین ها، باید با معنا و جهت دار باشد، به طوری که نفرت از یزیدهای زمانه را به دنبال داشته باشد، نیز روحیه یاران با وفای امام به نمایش در آید و شعارها بر پایه شعور باشد.

----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
1. المیزان، ج1، ص 390.
2. احزاب (33) آیه 64.
3. میزان الحکمه، ج 2، ص 966.
4. همان، ص 944.
5. کنزالعمّال، ح 24688
6. فاطر (35)، آیه 6
7. فتح (48)، آیه 29.

 


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 19 آبان 13933 نظر »

 

نمایش تصویر در وضیعت عادی

سؤال: طبق محاسبات انجام شده واقعه عاشورا در 21 مهرماه اتفاق افتاده است. بنابراین گرمای سوزانی که بعضاً تا 70 درجه گفته اند چطور قابل توجیه است؟

* جواب * الف: بعضی افراد ناآگاه و یا مغرض با عنوان کردن درجه گرمای بالا و طبیعتاً غیر معقول برای هوای آن زمان در کربلا سعی دارند این طور به مخاطب خود القاء کنند که اگر نگوئیم اصل ماجرای کربلا ،حد اقل توصیفاتی که از واقعه عاشورا می شود توصیفاتی افسانه ای است و سایر اتفاقات و توصیفاتی هم که در مورد این واقعه صورت می گیرد از همین قبیل است. اولاً باید بگوئیم این که گفته شده درجه حرارت هوا در آن روز 70 درجه بوده، یک غلوّ می باشد که توسط دشمنان دانا و یا دوستان ناآگاه نقل شده. وگرنه معلوم است که دمای گرم ترین نقاط گرمسیر کره زمین هم به 70 درجه نمی رسد. ضمن این که برای ایجاد عطش در یک شخص نبودن آب و فعالیت های شدید به هنگام جنگیدن با وسائل جنگی آهنین مثل شمشیر و زره در هوای گرم و خشک عراق کافیست با توجه به این که در عراق دو فصل آب و هوائی وجود دارد: 1-فصل گرم و خشک : از اواسط بهار آغاز و تا اواسط پاییز ادامه دارد2-فصل معتدل : از اواسط پاییز آغاز و تا اوایل بهار ادامه دارد. که واقعه عاشورا در فصل گرم و خشک اتفاق افتاده است.

ب: واقعه عاشورا اگر در خوش آب و هوا ترین مناطق کره زمین هم اتفاق می افتاد و یا اگر حضرت سیدالشهداء علیه السلام و یاران با وفای ایشان با لبی سیراب به شهادت می رسیدند باز هم چیزی از ارزش کار آن امام بزرگوار کم نمی کرد. چرا که آن حضرت با این کار اسلام و امت جدّ خود را از نابودی حتمی نجات داد و مظلومیت حضرت فقط در عطشان بودن او منحصر نمی شود چرا که عطش حضرت به شنیدن لبیک از عطش او نسبت به آب بیشتر بود. کسانی هم که می خواهند با طرح این مسائل حادثه عاشورا را به بیراهه بکشانند گویا نخوانده اند که: یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون آنها مى‏خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند؛ ولى خدا جز این نمی ‏خواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران ناخشنود باشند! (توبه 32)



موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 18 آبان 1393نظر دهید »

 


زیارت عاشورا، که از تعالیم امام باقر( علیه السلام)است، به سبب آثار سازندة فردی و اجتماعی و بیان مواضع فکری و عقیدتی شیعه و نشانه گرفتن خطر انحراف اهمیت ویژه ای دارد. شماری از دستاوردهای این زیارت عبارت است از :

1-ایجاد پیوند معنوی با خاندان عصمت و تشدید علاقه و محبت به آنان، مانند "فراز اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد".

2- پیدایش روحیه ظلم ستیزی، یعنی تکرار لعن و نفرین بر ستمگران در این زیارت موجب پیدایش روحیه ظلم ستیزی شده، ولو با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت به پیروان حق، که پایه های ایمان را محکم می‌کند.

3- دوری جستن از خطر انحراف

4- ترویج روحیه شهادت طلبی و ایثار و فداکاری در راه خدا

5- احیای مکتب در راه و هدف خاندان عصمت

6- درس آموختن و الگو گرفتن از شهدای کربلا

امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

«زیارت امام حسین علیه‌السلام را فرو نگذار که خدا عمرت را طولانی و روزی‌ات را زیاد می‌کند و زندگی باسعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشید».

محدّث نوری، از استادان مرحوم شیخ عباس قمی می‌گوید: «در فضل و مقام زیارت عاشورا همین بس که از سِنخ دیگر زیارت‌ها نیست که به ظاهر از انشا و املای معصومی باشد. هر چند از قلوب پاک ایشان چیزی جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بیرون نمی‌آید، ولی این زیارت از سنخ احادیث قُدسیّه است که به همین ترتیب زیارت و لعن و سلام و دعا از خدای متعالی به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم رسیده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز یا کمتر، در برآوردن حاجات و رسیدن به مقاصد و دفع دشمنان بی‌نظیر است».

خدایا از تو طلب میکنیم به مرگ طبیعی از دنیا نرویم بلکه به همه ما مرگ شهادت گونه عطا کن. آمین


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 18 آبان 13931 نظر »

پرسش :

چرا امام حسین علیه السلام با آن که از شهادت خود آگاهی داشت، زن و فرزندانش را به همراه خود به کربلا برد؟


پاسخ :

قیام مقدس امام حسین علیه السلام دو چهره دارد که بر اساس آن، کارها تقسیم شد: یکى جانبازى ،فداکارى و «شهادت»، دیگرى « پیام رسانی». نقش اساسى زنان در وظیفه دوم، تبلور یافت. البته زنان در تربیت رزمندگان و تشویق آنان نیز نقش ایفا کردند؛ اما وظیفه اساسى آنان، «پیام‏ رسانى» بود.

در باره نقش زنان در تبلیغ نهضت حسینى و اسلام، ابتدا دو مقدمه را باید بیان کرد:

1- طبق روایات، تمام کارهاى سیدالشهدا علیه السلام روى حساب بود و علت این که به رغم آگاهى از خطرات سفر، اهل بیت را همراه خود به کوفه برد، الهامی بود که خود حضرت در پاسخ برادرش محمد حنفیه بیان می کند: «ان الله شاء ان یراهنّ سبایا؛ خداوند چنین خواسته است که آنان (اهل بیت) به اسارت برده شوند. »(1)

در حقیقت امام علیه السلام با این کار، مبلغان خود را به شهرهاى مختلف و حتى به قلب حکومت دشمن فرستاد و پیام خود را به گوش همگان رساند.

2- در حادثه کربلا ، مردان و زنان هر دو مسئولیت و نقش دارند؛ ولى هر یک در مدار خود و بدون خارج شدن از حریم خویش.

نقش مردان در حادثه عاشورا جانبازی و شهادت است و نقش و مسئولیت زنان و کودکان و باقی مانده های قافله کربلا پیام رسانی است. پیام رسانی و حراست به خصوص با حضرت زینب سلام الله علیها بود که از عصر عاشورا به بعد تجلّى پیدا مى‏کند و تمام کارها از این پس به او واگذار می ‏شود. او در مقابل پیکر مطهر امام، کارى میکند که دوست و دشمن به گریه در مى‏آیند و در واقع اولین مجلس عزادارى امام حسین علیه السلام را برپا می کند. از امام سجاد علیه السلام و دیگر زنان و کودکان، پرستارى می کند و در مقابل دروازه کوفه با سخنرانی خود، شجاعت على علیه السلام و حیاى فاطمه سلام الله علیها را در هم می آمیزد و خطابه‏ هاى عالى علوى را به یاد مردم می آورد و مردم کوفه را نسبت به کارى که انجام داده بودند، هشدار می‌دهد. این است زنى که اسلام میخواهد. شخصیت رشد یافته اجتماعى در عین حیا و عفت و رعایت حریم.(2)

همراهى خانواده امام حسین علیه السلام در حادثه عاشورا می تواند به جهت عوامل زیر باشد:

1- پیام رسانی: اگر به تاریخ اسلام بنگریم ،خواهیم دانست که در حوادث تاریخی زنان و مردان هر دو نقش داشته‌اند، ولی مرد در مدار خود و زن نیز در مدار خویش؛ در کنار رسول خدا حضرت خدیجه و در کنار امام علی حضرت فاطمه را می‌بینیم که مسئولیت های اجتماعی را به خوبی انجام می‌دادند. در نهضت مقدس حسینی ، نقش حضرت زینب را بسیار برجسته و اساسی مشاهده می کنیم.

انقلاب امام حسین علیه السلام تا عصر عاشورا مظهر خون و شهادت بود و رهبرى و پرچم‏دارى بر عهده ایشان قرار داشت. پس از آن، بخش دوم به پرچم‏دارى امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها آغاز گردید. آنان با سخنان آتشین خود، پیام انقلاب و شهادت سرخ حضرت سیدالشهدا و یارانش را به آگاهى افکار عمومى رسانیدند و طبل رسوایى حکومت پلید اموى را به صدا درآوردند.

با توجه به تبلیغات بسیار گسترده و دامنه‏ دارى که حکومت اموى از زمان معاویه، علیه اهل‏بیت علیه السلام - به ویژه در منطقه شام به راه انداخته بود - بی شک اگر بازماندگان امام حسین علیه السلام به افشاگرى و بیدارسازى نمی پرداختند، دشمنان اسلام و مزدوران قدرت‏هاى وقت، نهضت بزرگ و جاویدان آن حضرت را در طول تاریخ، کم ارزش و چهره آن را وارونه نشان می دادند.

اما تبلیغات گسترده بازماندگان حضرت سیدالشهدا علیه السلام در دوران اسارت - که کینه‏توزى سفیهانه یزید چنین فرصتى را براى آنان پیش آورده بود - اجازه چنین تحریف و جنایتى را به دشمنان نداد. ضرورت حضور و نقش بازماندگان عاشورا، با بررسى و مطالعه در حکومت امویان بر شام، بیش از پیش روشن می شود.

2- بی اثر سازی تبلیغات دشمن: شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، تحت سیطره فرمان‏روایانى چون خالد پسر ولید و معاویه پسر ابوسفیان قرار گرفت. مردم این سرزمین، نه سخن پیامبر صلی الله علیه وآله را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را مى‏دانستند و نه اسلام را دست‏کم آن‏گونه که در مدینه رواج داشت، می ‏شناختند؛ البته 113 تن از صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله یا در فتح این سرزمین شرکت داشتند، و یا به تدریج در آنجا سکونت گزیده بودند؛ ولى بررسى زندگى‏نامه این افراد نیز روشن مى‏کند که جز چند تن، بقیه آنان براى مدت کمى محضر پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه وآله را درک کرده و جز یک یا چند حدیث، روایت نکرده بودند.

گذشته از آن، بیشتر این افراد در طول خلافت عمر و عثمان تا آغاز حکومت معاویه، وفات کردند و در زمان قیام امام حسین علیه السلام تنها یازده تن از آنان زنده بود و در شام به سر می ‏بردند.

اینان مردمانى در سنین هفتاد تا هشتاد بودند که گوشه‏ نشینى را بر آمیختن با توده ترجیح داده و در عامه مردم نفوذى نداشتند. در نتیجه نسل جوان آن روز، از اسلام حقیقى چیزى نمی ‏دانستند. شاید در نظر آنان، اسلام هم حکومتى بود مانند حکومت کسانى که پیش از ورود اسلام بر آن سرزمین فرمان می راندند! تجمّل دربار معاویه، حیف و میل اموال عمومى، ساختن کاخ‏هاى بزرگ، تبعید و زندانى کردن و کشتن مخالفان، براى آنان امرى طبیعى بود؛ زیرا چنین نظامى نیم قرن سابقه داشت و کسانى بودند که مى‏پنداشتند آنچه در مدینه عصر پیامبر گذشته، نیز چنین بوده است.(3)

معاویه حدود 42 سال در شام حکومت کرد و در این مدت نسبتاً طولانى، مردم شام را به گونه‏ اى پرورش داد که فاقد بصیرت و آگاهى دینى باشند و در برابر اراده و خواست او، بی چون و چرا تسلیم شوند.(4)

معاویه در طى این مدت، نه تنها از نظر نظامى و سیاسى مردم شام را تحت سلطه خود قرار داد که از نظر فکرى و مذهبى نیز مردم آن منطقه را کور و کر و گمراه بار آورد تا آنچه او به اسم تعلیمات اسلام به آنان عرضه می کند، بی ‏هیچ اعتراضى بپذیرند.

حکومت پلید بنی ‏امیه با تبلیغات زهرآگین و کینه توزانه، خاندان پاک پیامبر را در نظر مردم شام منفور جلوه داد. در مقابل، بنی ‏امیه را خویشان رسول خدا و نزدیک‏ترین افراد به او معرفى کردند؛ به طورى که پس از پیروزى قیام عباسیان و استقرار حکومت ابوالعباس سفّاح، ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند که تا زمان قتل مروان (آخرین خلیفه اموى)، نمى‏دانستیم که رسول خدا صلی الله علیه وآله جز بنی ‏امیه خویشاوندى داشت که از او ارث ببرند.(5)

بنابراین، جاى شگفتى نیست اگر در مقاتل می خوانیم: به هنگام آمدن اسیران کربلا به دمشق، مردى در برابر امام زین‏العابدین علیه السلام ایستاد و گفت: سپاس خدایى را که شما را کشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده کرد! حضرت کمى صبر کرد تا شامى هر چه در دل داشت بیرون ریخت؛ سپس با تلاوت آیاتى مانند:

«إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت و یطهرکم تطهیراً؛ بى‏شک خداوند می خواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را پاک سازد» فرمود: این آیات در حق ما نازل شده است. پس از آن بود که مرد فهمید آنچه درباره این اسیران شنیده، درست نیست. آنان خارجى نیستند؛ بلکه فرزندان پیامبر هستند؛ و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و توبه کرد.(7)

بنابراین با حرکت منزل به منزل خاندان امام و خطبه‏ها و روشنگرى‏هاى امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها، تحریفات چندین دهه بنی امیه - حتى در «شام» به عنوان مرکز خلافت دشمنان - بی اثر شد.

3- افشاى ماهیت ستمگران حاکم:‏ بُعد دیگر علت حضور خاندان امام، نشان دادن چهره سفّاک، بی رحم و غیرانسانى یزید و حکومت وى بود. یکى از عوامل مؤثر در پذیرش پیام از سوى مردم و رساتر بودن تبلیغات از سوى پیام‏ آوران، عنصر مظلومیت است. از این رو برخى از جناح‏ها، گروه‏ها و احزاب سیاسى هنگام تبلیغات براى نفوذ بیشتر در اذهان مردم و افکار عمومى، مظلوم‏ نمایى می ‏کنند؛ چون انسان، فطرتاً از ظلم و ظالم بیزار و متنفر است، همچنان‏که مظلوم، محبوب و حداقل مورد توجه عواطف و احساسات مثبت مردم است.

در حادثه کربلا، نه مظلوم‏ نمایى؛ بلکه حقیقت مظلومیت با فداکارى اهل بیت آمیخته شد و آنان پیام سالار شهیدان و اصحاب را با عالی ترین صورت به همه مردم ابلاغ کردند؛ به گونه ‏اى که امروز نیز صداى آنان، در وجدان بشریت به گوش می رسد.

خردسالان و زنان، که نه سلاح جنگى داشتند و نه توان رزم؛ ولى با قساوت‏ بارترین شکل ممکن مورد ضرب و شتم و هتک حرمت و آزردگى عواطف و احساسات قرار گرفتند. طفل شش ماهه با لب‏ هاى تشنه در کنار شط فرات جان داد؛ دخترک خردسال کنار پیکر خونین و قطعه قطعه پدر کتک خورد؛ خیمه‏ هاى آنان به آتش کشیده شد و ... این عوامل در ابلاغ پیام و افشاى ماهیت حکومت یزید، کمتر از شهادت و جانبازى اصحاب نبود. «صداى العطش» طفلان امام حسین و قنداقه خونین على اصغرعلیه السلام است که آن شمشیرزدن‏ها و خون‏ هاى ریخته شده را زنده نگه داشته است.

امام سجادعلیه السلام در شام همین که خواست دستگاه بنی ‏امیه را رسوا کند، فرمود: پدرم امام حسین علیه السلام را با قطعه قطعه کردن، شهید کردند. همچون پرنده‏اى در قفس، پر و بال او را شکستند تا جان داد.

اگر امام سجادعلیه السلام می ‏فرمود: «پدرم را شهید کردند»، در چشم مردم شام - که شناخت عمیقى نسبت به اهل بیت نداشتند - خیلى مهم نبود؛ زیرا می گفتند: «در جنگ، افرادى کشته مى‏شوند و یکى از آنان حسین بوده است».

امام سجادعلیه السلام فرمود: اگر قصد کشتن دارید، چرا این گونه کشتید؟ چرا مثل پرنده بدنش را پاره پاره کردید؟ چرا کنار نهر آب، او را تشنه کشتید؟ چرا او را دفن نکردید؟ چرا به خیمه‏ هاى او حمله کردید؟ چرا کودک او را شهید کردید؟ این کلمات به قدرى نزد افراد غیرقابل خدشه بود که شام را طوفانى کرد و جنبش فکرى و فرهنگى، علیه رژیم اموى به راه انداخت.

یزید می خواست با کشتن مردان و به اسارت کشیدن خاندان اهل‏بیت، همه حرکت‏ها را در نطفه خفه کند؛ به طورى که همگان از چنین سرنوشتى ترسان و بیمناک باشند و خود بر اریکه قدرت تکیه بزند. اما قیام با عزت امام و پیام رسانى افشاگرانه و مظلومانه خاندان او، هسته‏ هاى ظلم‏ ستیزى را براى خونخواهى امام حسین علیه السلام و از بین بردن بنی ‏امیه در نقاط مختلف سرزمین‏هاى اسلامى به وجود آورد.

-------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت‌ها:

1- سید بن طاووس ، لهوف ،ص94؛ بحارالانوار، ج 44، ص 364.

2- مرتضی مطهری ،مجموعه آثار، ج 17، ص 395-409 .

3- سید جعفر شهیدى، قیام امام حسین(ع)، ص 185.

4- محمد ابراهیم آیتى، بررسى تاریخ عاشورا، ص 47.

5- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 159.

6- احزاب (33)، آیه 33.

7- اخطب خوارزمى، مقتل الحسین(ع)، ج 2، ص 69؛ لهوف، ص 238-239.

8- مقرم،مقتل الحسین ،ص300


موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 18 آبان 13932 نظر »




بسم الله الرحمن الرحیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ


ﺟﻤﻌﻲ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﻼﻣﻪ ﻱ
ﮔﻨﺠﻲ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﻔﺎﻳﺔ ﺍﻟﻄﺎﻟﺐ، ﻭ ﺣﺎﻛﻢ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻱ ﺩﺭ

ﻣﻌﺮﻓﺔ ﺍﻟﺤﺪﻳﺚ ﻭ ﻣﺤﺐ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﻃﺒﺮﻱ ﺩﺭ ﺫﺧﺎﺋﺮ

ﺍﻟﻌﻘﺒﻲ، ﻭ ﺩﻣﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺣﻴﺎﺓ ﺍﻟﺤﻴﻮﺍﻥ، ﻭ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻪ

ﺳﻨﺪﻫﺎﻱ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺍﺯ ﺍﺑﻲ ﻫﺮﻳﺮﻩ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻛﻪ

ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ) ﺹ ( ﺩﺳﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺣﺴﻴﻦ ) ﻉ ( ﺭﺍ ﺩﺭ

ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻭﻱ ﭘﺎﻫﺎ ﻭ ﺳﻴﻨﻪ ﻱ ﺧﻮﺩ

ﺑﻠﻨﺪ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ : » ﺣﺰﻗﻪ ﺣﺰﻗﻪ، ﺗﺮﻕ ﻋﻴﻦ

ﺑﻘﺔ، ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺍﻧﻲ ﺍﺣﺒﻪ ﻓﺄﺣﺒﻪ ﻭ ﺍﺣﺐ ﻣﻦ ﻳﺤﺒﻪ «.

ﻳﻌﻨﻲ؛ ﺍﻱ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﭘﺎ، ﺑﻴﺎ ﺑﺎﻻ ﺍﻱ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ، ﺧﺪﺍﻳﺎ ﻣﻦ

ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭ، ﻭ

ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ .


ﭼﺮﺍ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠﻮﺍﺓ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭﺍﻟﻪ ﺑﻪ ﺍﺑﺎ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩ؟؟؟
ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺑﺮ ﺑﺪﻥ ﺟﺪ ﻏﺮﯾﺐﻣﺎ ۱۹۵۰ ﺯﺧﻢﺯﺩﻧﺪ . ﺭﺍﻭﯼﺳﺌﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ ﯾﺎﺑﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﮕﺮ ﺍﻣﮑﺎﻥﺩﺍﺭﺩﭼﻨﯿﻦﭼﯿﺰ ﻣﮕﺮ ﯾﮏ ﺑﺪﻥ ﭼﻘﺪﺭ ﻃﺎﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩﻣﮕﺮﯾﮏ ﺑﺪﻥﭼﻘﺪﺭ ﺣﺠﻢ ﺩﺍﺭﺩ (ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺑﻪﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢﻧﯿﺰﻩ ﺑﺮﺟﺎﯼ ﻧﯿﺰﻩﻣﯿﺰﺩﻧﺪ، ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﺮﺟﺎﯼﺷﻤﺸﯿﺮ ﻣﯽﺯﺩﻧﺪ، ﺗﯿﺮ ﺑﺮﺟﺎﯼﺗﯿﺮ ﻣﯽ ﺯﺩﻧﺪ . ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺘﯽﺷﻌﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ :” ﺯﺧﻢ ﻫﺎ ﺑﺮ ﭘﯿﮑﺮﺕ ﺣﮏﮔﺸﺘﻪﺍﺳﺖﺟﺴﻢ ﺑﯽ ﺟﺎﻧﺖ ﻣﺸﺒﮏ ﮔﺸﺘﻪ ﺍﺳﺖ “ﻣﻨﺎﻗﺐ ﺍﺑﻦﺷﻬﺮ ﺁﺷﻮﺏ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺻﻠﻮﺍﺕﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭﺁﻟﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮﻣﺴﺠﺪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪﻭﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡﻣﻮﻋﻈﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﯾﮏ ﻭﻗﺖ ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥﺯﻣﺎﻥ ﭼﻬﺎﺭ، ﭘﻨﺞ ﺳﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﺍﺭﺩﺷﺪﻧﺪ، ﺍﻣﺎﻡﺣﺴﯿﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﭘﺎﺋﯿﻦ ﭘﻠﻪﻱﻣﻨﺒﺮ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻧﺪ،ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺍﻟﻠﻪﻋﻠﻴﻪﻭ ﺁﻟﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﺴﯿﻦﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴﻼﻡ ﺍﺷﺎﺭﻩﻛﺮﺩﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺗَﺮَﻕَ ﻋَﻴﻦَ ﺑَﻘَﻪﺍﮔﺮﺧﻮﺏ ﺩﻗﺖ ﮐﻨﯿﻢﻣﻌﻨﯽ : ﺗﺮﻕ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻻ ) ﺍﺯﭘﻠﻪﻫﺎﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻻ (ﻋﯿﻦ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﺸﻢﺑﻘﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽﭘﺸﻪﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﻌﻨﯽ ﺍﯾﻦﺗﻌﺒﯿﺮ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ؟؟؟ﭼﺮﺍ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻪﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ ﺧﻄﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﯿﺎﺑﺎﻻﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ !!!ﺳﺎﻟﯿﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻌﺪﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﻭﭼﻨﺪﺳﺎﻝ !!! ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ﺻﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﯼ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶﻣﺮﺣﻮﻡﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﯿﺮﺯﺍﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﻟﺴﻠﻄﻨﻪ ) ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﻴﺮﺯﺍﻣﻌﺘﻤﺪﺍﻟﺪﻭﻟﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪﻋﺒﺎﺱ ﻣﻴﺮﺯﺍ ( ﮐﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﻘﻬﺎﯼﺑﺰﺭﮒﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﻢﺍﺯ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻓﻘﻬﺎﯼﺑﺰﺭﮒﻭ ﻫﻢﺻﺎﺣﺐ ﻣﻘﺘﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻗَﻤﻘﺎﻡ ﺯَﺧّﺎﺯﻭﺻَﻤﺼﺎﻡﺑَﺘّﺎ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﻘﺘﻞ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺭﺯﺷﻤﻨﺪ ﻭﻣﻔﯿﺪﯼﺍﺳﺖﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﻓﺮﻧﮓ ﺭﻓﺖ،ﺩﺭ ﺍﺭﻭﭘﺎﻣﯿﮑﺮﻭﺳﮑﻮﭖﺗﺎ زﻩ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﺟﻨﺎﺏﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﻗﺠﺮﯼﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﯼ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩﺗﺸﺮﯾﻒﺑﯿﺎﻭرﯾﺪ ﮐﻪ ﯾﮏﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﺍﺧﺘﺮﺍﻉ ﺷﺪﻩ ﺑﻪﻧﺎﻡﻣﯿﮑﺮﻭﺳﮑﻮﭖ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﺭﯾﺰﯼ ﮐﻪ ﺯﯾﺮﺵ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪﺩﺭﺷﺖﻧﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﺸﺎﻥﻣﯿﺪﻫﺪ . ﻣﺎ ﭼﺸﻢ ﯾﮏﭘﺸﻪ ﺭﺍﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻢﺯﯾﺮ ﺍﯾﻦﻣﯿﮑﺮﻭﺳﮑﻮﭖ … ﺑﯿﺎﯾﯿﺪﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ! ﺟﻨﺎﺏﻓﺮﻫﺎﺩﻣﯿﺮﺯﺍ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖﺭﻭﯼﻣﯿﮑﺮﻭﺳﮑﻮپﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﻗﻊﮐﺴﯽﮐﻪ ﭘﺎﯼ ﺩﺳﺘﮕﺎﻩﺑﻮﺩ ﮔﻔﺖ ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎﯼ ﻓﺮﻫﺎﺩﻣﯿﺮﺯﺍﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ۱۹۵۰ﺷﮑﺎﻑ ﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ ﺍﺳﺖ !! ﯾﮏﺩﻓﻌﻪ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﻓﺮﻫﺎﺩﻣﯿﺮﺯﺍ ﻧﺸﺴﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦﺷﺮﻭﻉﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺮﺯﺩﻥ ! ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﭼﻪ ﺷﺪ ﻓﺮﻫﺎﺩﻣﯿﺮﺯﺍ، ﻣﺎ ﮐﻪﭼﯿﺰﯼﻧﮕﻔﺘﯿﻢ؟ ! ﻣﺎ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪ ﯾﮏﺣﺎﻟﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩﺷﺒﮑﻪﺷﺒﮑﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﻮﺭﺍﺥ ﺳﻮﺭﺍﺥ،ﺷﻤﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ۱۹۵۰ﺷﺒﮑﻪ ﺩﺍﺭﺩ !! ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮔﻔﺖﺷﻤﺎ ﻫﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﺪ ! ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺳﺎﻝ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﺣﺮﻑﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡﺻﻠﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍﺁﻥ ﺭﻭﺯﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺑﻪﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡﺑﺎﻋﻨﻮﺍﻥ ﭼﺸﻢ ﭘﺸﻪﺧﻄﺎﺏ ﮐﺮﺩ !!!!)ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﺭﻭﺿﻪﻱﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ (ﻻﻳﻮﻡ ﻛﻴﻮﻣﻚ ﻳﺎ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
این مطلب توسط دوست وخواهر خوبم زهرا مصطفوی فرد ارسال شد.

موضوعات: بدون موضوع
   شنبه 17 آبان 13934 نظر »

گریه عوامل مختلفی دارد:

1- گاهی گریه نشانگر عجز و زبونی است مثل گریه ی شخص ناتوان، در برابر ظالم . (در این نوع از گریه ، گریه کننده با گریه اش تقاضای دلسوزی از طرف ظالم را دارد.) این چنین گریه‏ ای مورد تأیید اسلام نیست،

2- و گاهی هم گریه بخاطر ترس از آینده تاریک و ابهام در آن است‏، این هم از نظر اسلام وجهی ندارد.

3- اما گریه بر امام حسین علیه السلام نه این است و نه آن؛ بلکه گریه‏ ای است که نمایانگر پیوند عاطفی با اهداف ابا عبدالله علیه السلام می‏باشد. اگر در این مورد دلمان بسوزد؛ حکایت از انسانیت ما دارد،حکایت از این دارد که از انسانیت بیگانه نیستیم و پیوندی با انسانیت داریم.

حال اگر کسی بر مظلومیت و ظلمی که بر ابا عبدالله رفته،گریه کند این حکایت می کند از اینکه من خود را از حسین علیه السلام و هدفش جدا نمی‏دانم و ظلم بر او و خاندانش را ظلم بر خود تلقی می‏کنم و محزون می‏شوم‏.

انسانی که هیچگونه ارتباطی بین خود و شخص دیگر قائل نیست برای او دلسوزی هم ندارد.

بهر حال این گریه نوعی اعلام وفاداری به امام و اهدافش می‏باشد،آنهم پیوند عاطفی که یاد امام حسین علیه السلام را همیشه زنده نگه می‏دارد و خود می‏تواند انسان را متحرک کند و به هدف امام حسین علیه السلام نزدیک کند.

اثرات گریه برامام حسین علیه السلام:

گریه برای اهل بیت علیه السلام جدای از اینکه برکات معنوی و اثرات روحانی خاصی که دارید شامل دیگر اثرات هم هست .

1 - در قدم اول گریه برای اهل بیت علیه السلام به خودی خود نوعی ابراز محبت و مودت هست.ما با سوگواری و اشکمان برای اهل بیت علیهم السلام عشق و محبت قلبیمان را به منصه ظهور می رسانیم.
همانطور که تمام مسلمانان عالم می دانند مودت به اهل بیت علیهم السلام از دستورات الهی است
در قرآن آمده :
قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏کنم جز دوست‏داشتن نزديکانم [= اهل بيتم‏]؛ در این آیه شریفه لفظ مودت آمده
حال برای روشن شدن معنای دقیق آیه و وجه استفاده آن باید تفاوت محبت با مودت مشخص شود.
مودت هم معنی محبت است اما با اندکی تفاوت .
تفاوت مودت با محبت در اینست که محبت شامل عشق و ارادت قلبی می شود اما مودت ، محبت و عشق قلبی باضافه ابراز و نشان دادن این محبت .
لذا باید برای اهل بیت علاوه داشتن محبت مکنون و مضمر آنرا به ظهور نشاند و به دیگران این عشق زیبا و آسمانی را نشان داد.
پس گریه و اشک ما که برخواسته از ارادت و عشق ازلی و ابدی ما دلسوختگان است خود ابراز محبت و مودتی است که خداوند ما را ارشاد به این کار نموده


2-گریه برای اهل بیت یک نوع پل ارتباط عاطفی بین ما و انهاست.وقتی ما برای ایشان اشک میریزیم یک ارتباط عاطفی و انس قلبی با اهل بیت علیه السلام بصورت قهری و جبری پیدا میکنیم. از آنطرف هر چه انسان در محبت اهل بیت علیه السلام پیش رود در ایمان به خدا پیش رفته .
چرا که دین چیزی غیر از محبت نیست و محبت اهل بیت محبت الله است.

به هر حال گریه بر امام گریه بر شخص امام نیست بلکه گریه بر ظلمی است که بر مذهب و اسلام رفته است يا به عبارت ديگر گريه بر مظلوميت شجره طيبه اي است كه از آب زلال حيات بخش محروم شده و از تشنگي له له مي زند و تنها راه ارتزاق آن قطرات اشك عاشقان است.

نکته: (در آزمايشات دانشمند ژاپني قطره اشكي كه براي امام حسين علیه السلام ريخته مي شود ساختمان ملكولي آن شبيه قطره خون است)

براي مطالعه بيشتر به آدرس هاي زير هم مي توانيد مراجعه نماييد:

http://www.x-shobhe.com/main.php?sid=1680

http://www.hawzah.net/Hawzah/QandAs/QandAs.aspx?id=9818


موضوعات: بدون موضوع
   جمعه 16 آبان 13933 نظر »

یازده ویژگی منحصر به فرد امام حسین علیه السلام

1- تنهاامامی که در معرکه ی جنگ به شهادت رسید،

2- تنها امامی که در دعای توسل ازایشان به عنوان (ایّها الشهید) یاد شده با اینکه همه ی ائمه ی ما شهید شده اند،

3- تنها امامی که در زمان حیات خود پدر دو شهید شد (: علی اکبر غلیه السلام و علی اصغر علیه السلام

4- تنها امامی که اربعین و زیارت اربعین دارد

5- تنها امامی که قبر مطهرش بیش از ده بار توسط ظالمان خراب شد تا اثری از آن باقی نمانَد

6- تنها امامی که بدون غسل و کفن دفن شد

7- تنها امامی که سر مبارکش از بدن جدا شد

8- تنها امامی که تشنه لب با هزاران زخم تیر و نیزه و شمشیر و سنگ بربدن به شهادت رسید

9- تنها امامی که بعد از شهادتش،خانواده اش اسیر شدند

10- تنها امامی که پدر و مادر و 9نسلش معصوم بودند.

۱۱ _تنها امامی که تولدش در ماهی است که هیچ شهادتی درآن نیست وشهادتش درماهیست که هیچ تولدی درآن نیست. السلام عليكم يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك


این متن از استادبزرگوارم آقای دکتر محمد پاک سرشت است با تقدیر وتشکر از ایشان

 



موضوعات: بدون موضوع
   یکشنبه 11 آبان 13931 نظر »

علّت خروج امام حسين علیه السلام از مدينه آن بود كه يزيد در نامه خود به وليد بن عتبه (فرماندار مدينه) خواسته بود كه حتماً از چند نفر مخالف خود - كه يكى از آنها امام حسين علیه السلام بود - بيعت گرفته شود و بدون بيعت رها نشوند.«اما بعد فخذ حسيناً و عبداللَّه بن عمر و عبداللَّه بن الزبير بالبيعة اخذاً شديداً ليست فيه رخصة حتى يبايعوا و السلام».1

وليد گرچه با خوى مسالمت‏ جويانه خود حاضر به آغشته كردن دست خود به خون امام حسين علیه السلام نبود؛2

اما در مدينه افراد باند اموى - به ويژه مروان بن حكم كه وليد در موارد سخت و از جمله اين مورد با او مشورت می كرد . او را به شدّت تحت فشار قرار می ‏دادند تا خون امام علیه السلام را بريزد؛ چنان‏كه در همان آغاز وصول نامه، وقتى وليد با مروان مشورت كرد، مروان گفت: نظر من آن است كه در همين لحظه به دنبال اين چند نفر فرستاده و آنان را ملزم به بيعت و اطاعت از يزيد كنى و اگر مخالفت كردند، قبل از آنكه از مرگ معاويه مطلع شوند، سرهاى آنها را از تن جدا كنى؛ زيرا اگر آنان از مرگ معاويه با خبر شوند، هر كدام به طرفى رفته و اظهار مخالفت كرده و مردم را به سوى خود دعوت می كنند.3

بنابراين، امام حسين علیه السلام با توجه به نامناسب بودن شرايط مدينه براى اظهار مخالفت علنى و قيام و نيز در خطر بودن جان خود در اين شهر بدون امكان حركتى مؤثر، تصميم به ترك آن گرفت و از آيه ‏اى كه در هنگام خروج از مدينه قرائت كرد، اين نكته - كه ترك اين شهر به علّت عدم احساس امنيت بوده است - آشكار می شود. بنا به نوشته ابو مخنف اباعبداللّه علیه السلام در شب 27 يا 28 رجب همراه با خاندان خود - در حالی كه آيه ‏اى را كه قرآن از زبان موسى‏ علیه السلام در هنگام خروج از مصر به علّت عدم احساس امنيّت نقل می كند - تلاوت كرد. «فخرج منها خائفاً يترقب قال رب نجنى من القوم الظالمين» ؛«موسى‏ علیه السلام از شهر خارج شد، در حالى كه ترسان بود و هر لحظه در انتظار حادثه‏اى عرض كرد: پروردگارا! مرا از اين قوم ظالم نجات بده».4

انتخاب مكّه، در حالى بود كه هنوز مردمان شهرهاى مختلف از مرگ معاويه مطلع نشده بودند و تلاش‏هاى جدى مخالفان براى اظهار مخالفت با يزيد آغاز نشده بود و هنوز امام حسين علیه السلام دعوتى از شهرهاى ديگر و از جمله كوفه نداشت. بنابراين امام علیه السلام بايد مكانى را براى هجرت خود انتخاب می كرد كه اوّلاً بتواند آزادانه و در كمال امنيّت در آنجا ديدگاه‏هاى خود را ابراز كند. ثانياً بتواند آنجا را محلّى براى انتقال ديدگاه‏هاى خود به سرتاسر مملكت اسلامى قرار دهد. شهر مكّه هر دو ويژگى را داشت؛ زيرا طبق آيه صريح قرآن حرم امن الهى بود و نيز با توجه به وجود كعبه در اين شهر و سرازير شدن مسلمانان از سرتاسر مملكت اسلامى براى انجام اعمال عمره و حجّ، امام حسين علیه السلام به خوبى می توانست با گروه‏هاى مختلف ديدار كرده و علّت مخالفت خود با دستگاه اموى و يزيد را براى آنها تبيين كند و نيز گوشه‏هايى از معارف اسلامى را براى آنها بيان نمايد. در ضمن با گروه‏هاى مخلتف شهرهاى اسلامى - از جمله كوفه و بصره -. در ارتباط باشد.5

امام علیه السلام شب جمعه سوم شعبان سال 60 ق وارد مكّه شد و تا هشتم ذیحجه همان سال، در اين شهر به فعاليت مشغول بود.: «فاقبل اهلها يختلفون اليه و يأتونه و من كان بها من المعتمرين و اهل الآفاق».6

-------------------------------------------

1-وقعة الطف، ص 75:

2-ابن اعتم، الفتوح، ج 5، ص 12؛ وقعة الطف، ص 81.

3-وقعة الطف، ص 77.

4-،قصص آیه 21، همان، ص 85 و 86

5- آل عمران آيه 97وقعة الطف، صص 103 - 107

6-همان، ص 88


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 7 آبان 13931 نظر »

سه هدف مهم دشمنان اسلام درطول تاریخ:

1- در عرصه سیاسی (فراموش کردن غدیر) که آغازش درسقیفه شروع شد.

2- در بعد اقتصادی( با غصب فدک خواستند قدرت اقتصادی را از اهلبیت علیه السلام بگیرند)

هرچند به ظاهرخلافت وفدک راگرفتند اما باز ناامید شدند جون به امیالشان نرسیدند می دیدند عشق به اهلبیت علیه السلام جاودانه هست جوان ما عاشق امام علی علیه السلام وامام حسین علیه السلام وعاشق مهدی عج الله هست. بنابراین دربعد سوم هنوز دشمن کار میکند.

3- بعد علمی ومعنوی . دراینجا با ایجاد فرقه ها خصوصا با شعار عرفان ومعنویت ، تصوف را ایجاد کردند  وبا فرقه های مختلف به پراکندگی مسلمانان پرداخته اندوهنوز به فعالیت خود مشغولند.

پس ای خواهرم به هوش باشیم . عرفان های کاذب رو خوب بشناسیم به جوانان آگاهی بدهیم زیرا با شعار نام مولای مان علی علیه السلام سعی دارند  شریعت را از آنها بگیرند  . هدف دشمن امروز ولایت است .او می خواهد غصب ولایت کند می خواهد درب خانه اهلبیت بسته شود . مصداق ولی الله برای مسلمان شیعی معلوم ومشخص است اما  در تصوف چی؟ ......

بیدارباشیم  جوانان ماوارد فرقه  ها نشوند چون بعداز مدتی ندای انا الحق  می گویند و ..........

خطر جوانان مارا تهدید می کند هوشیار باشیم . اللهم عجل لولیک الفرج


موضوعات: بدون موضوع
   دوشنبه 5 آبان 13931 نظر »

حضرت صالح علیه السلام از نسل فرزندان سام بن نوح علیه السلام است. او16 ساله بود به پیامبری مبعوث شد 120 ساله از عمرش گذشت اما قلیل به او ایمان آوردند.  قوم او دارای نعمت های فراوان بودند دارای شهرهای آباد وساختمان های مجلل . چنان غرق در مادیات بودند به بی بندباری مبتلا شدند . وبه سخن پیامبرشان اعتنا نمی کردند. پیامبرشان را خسته کرده بودند .....

گفتند ای صالح اگر شتری با این خصوصیات از کوه بیرون بیاید من ازتو پیروی میکنیم. اجابت شد اما از آن جمعیت فقط6 نفر ایمان آوردند بقیه عمل پیامبر را سحر وجادوگری خواندد. قدار بن سالف با تشویق قوم ناقه را کشت او از زنا متولد شده بود.

کسی که شتر را کشت یک نفر بود اما دیگران به عمل او راضی بودند . وعذاب برهمه نازل شد. بنابراین قرآن همه  ضمیرها را جمع می آورد

لذا  پیوند مکتبی افراد باعث میشود گناه فرد به حساب حامیان او محسوب  شود.

منبع: تلخیص از پایان نامه زهراء حوارزمیان ، طلبه  نوشهر

 


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 30 مهر 13932 نظر »

بعداز اینکه باستان شناسان کشتی نوح علیه السلام را مورد بررسی قرار دادند لوحی پیدا کردند نوشته هایی برآن درج شده بود هفت نفر اساتید خط شناس تحقیق کردند این هئیت پس از8 ماه مطالعه ومقایسه حروف آن با آن زمان چنین ترجمه کردند :

ای خدای من ، ای یاور من، به رحمت وکرمت مرا یاری نما، وبه پاس خاطر نفوس مقدسه:

محمد ، ایلیا(علی) ، شبر (حسن) ، شبیر(حسین) ، فاطمة .

آنان که همه بزرگان وگرامی اند وجهان به برکت آنها برپاست . به احترام نام آنها مرا یاری کن .تنها تویی مرا به راه راست هدایت کنی.

این لوح هم اکنون در موزه واتیکان در شهر روم قرار دارد.

منبع: پاسخ به شبهات اینترنتی، شماره7 ، هادی کردان


موضوعات: بدون موضوع
   چهارشنبه 30 مهر 13932 نظر »

1 3 4

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
سلام .این وبلاگ درنظر دارد جزوات و نمونه سوالات اصول فقه و مسائل روز مفید دراختیار مخاطبان خود قرار دهد .از نظرات دوستان نهایت تشکر را دارم.
جستجو